brigadier

/ˌbrɪɡəˈdɪr//ˌbrɪɡəˈdɪə/

معنی: سرتیپ، فرمانده تیپ
معانی دیگر: (عامیانه) رجوع شود به: brigadier general، general brigadier : نظ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) in the U.S. military, a brigadier general.

(2) تعریف: a British military rank between colonel and major general.

جمله های نمونه

1. brigadier general
سرتیپ

2. The brigadier was cashiered for his big mistake.
[ترجمه گوگل]سرتیپ به خاطر اشتباه بزرگش نقد شد
[ترجمه ترگمان]این پاسبان به خاطر اشتباه بزرگ او را از کار برکنار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Brigadier requests your presence.
[ترجمه گوگل]سرتیپ حضور شما را درخواست می کند
[ترجمه ترگمان]سرتیپ حاضر است حضور شما را بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I continued playing as the Brigadier sped away in his jeep, to the cheers of the fairly large crowd.
[ترجمه گوگل]به بازی ادامه دادم در حالی که سرتیپ با جیپ خود به سرعت دور می شد، با تشویق جمعیت نسبتاً زیادی
[ترجمه ترگمان]همچنان که the به سرعت از جیپ دور می شدند ادامه دادم، به سلامتی جمعیت نسبتا بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Please would you tell the Brigadier that one-five-one is the combination that unlocks the right-hand latch of a black crocodile briefcase.
[ترجمه گوگل]لطفاً به سرتیپ بگویید که یک-پنج-یک ترکیبی است که قفل دست راست یک کیف تمساح سیاه را باز می کند
[ترجمه ترگمان]لطفا به the بگویید که یک - پنج - یک ترکیبی است که بسته دست راست یک کیف پوست سر سوسماری را باز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Brigadier has an appointment for dinner in a restaurant in the town that we passed through yesterday.
[ترجمه گوگل]سرتیپ در رستورانی در شهر که دیروز از آنجا رد شدیم قراری برای شام دارد
[ترجمه ترگمان]سرتیپ قرار ملاقاتی برای شام در رستورانی در شهر دارد که ما دیروز از آن عبور کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The brigadier tried to stem the flow with a tourniquet.
[ترجمه گوگل]سرتیپ سعی کرد با یک تورنیکت جلوی جریان را بگیرد
[ترجمه ترگمان]ژاندارم سعی کرد با a از جریان خون جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A brigadier general has been put in charge; dozens of police commanders have been replaced by military officers.
[ترجمه گوگل]یک سرتیپ مسئول قرار گرفته است ده ها فرمانده پلیس با افسران نظامی جایگزین شده اند
[ترجمه ترگمان]یک سرتیپ منصوب شده است؛ ده ها تن از فرماندهان پلیس توسط افسران نظامی جایگزین شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Guest of honour was Brigadier Garton who came up for the evening from his base at Catterick Garrison.
[ترجمه گوگل]مهمان افتخاری سرتیپ گارتون بود که برای شب از پایگاه خود در گاریسون کاتریک آمد
[ترجمه ترگمان]مهمان افتخاری \"brigadier Garton\" بود که بعد از ظهر از پایگاه اون به \"Catterick گریسون\" اومده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was promoted to lieutenant-colonel in 1930 and brigadier in 1933[sentence dictionary], and he was knighted in 193
[ترجمه گوگل]او در سال 1930 به درجه سرهنگی و در سال 1933 به درجه سرتیپی ارتقا یافت و در سال 193 به لقب شوالیه رسید
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۹۳۰ به درجه سرهنگی ارتقا یافت و در سال ۱۹۳۳ (فرهنگ لغت)به او لقب گرفت و در ۱۹۳ نفر به مقام شوالیه رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He's a retired brigadier and one of Ivor's rivals where Stuart coins are concerned.
[ترجمه گوگل]او یک سرتیپ بازنشسته و یکی از رقبای ایور در مورد سکه های استوارت است
[ترجمه ترگمان]او یک سرتیپ بازنشسته و یکی از رقبای Ivor است که در آنجا سکه های استوارت مورد توجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His father is a faceless figure: a retired brigadier, reserved and taciturn.
[ترجمه گوگل]پدرش چهره ای بی چهره است: یک سرتیپ بازنشسته، محجوب و کم حرف
[ترجمه ترگمان]پدرش یک چهره ناشناس است: یک سرتیپ بازنشسته که کم حرف و خاموش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His superior was Brigadier General Ennis Whitehead, deputy commander of the Fifth Air Force and just as irascible as Pappy.
[ترجمه گوگل]مافوق او سرتیپ انیس وایتهد، معاون فرمانده نیروی هوایی پنجم و به اندازه پاپی خشمگین بود
[ترجمه ترگمان]مافوق او سرتیپ General وایت هد، معاون فرمانده نیروی هوایی پنجم و به همان اندازه irascible بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He became a brigadier general before leaving the military in 196
[ترجمه گوگل]او قبل از ترک ارتش در سال 196 سرتیپ شد
[ترجمه ترگمان]او قبل از ترک ارتش در ۱۹۶ اوت یک سرتیپ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرتیپ (اسم)
brigadier, brigadier-general

فرمانده تیپ (اسم)
brigadier, brigadier-general

انگلیسی به انگلیسی

• brigadier general (u.s. army); military rank between colonel and major general (british military)
a brigadier is an army officer of high rank.

پیشنهاد کاربران

brigade
( تیپ ) واحدی در نظام کمتر از لشکر و بیشتر از هنگ
brigadier = سرتیپ دوم
brigadier general = سرتیپ ارشد
This is a military rank above colonel and below major general. The term “one - star” refers to the insignia worn by a brigadier, which consists of a single star.
این یک درجه نظامی بالاتر از سرهنگ و پایین تر از سرلشکر است.
...
[مشاهده متن کامل]

سرتیپ
“I was just promoted to one - star. I’m now a brigadier. ”
In a discussion about military hierarchy, one might explain, “A brigadier is responsible for commanding a brigade. ”
Someone might ask, “Who’s the one - star in charge of this operation?”

brigadier
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-major/

بپرس