brigade

/brəˈɡeɪd//brɪˈɡeɪd/

معنی: دسته، تیپ، تشکیلات، فئه
معانی دیگر: (ارتش) تیپ، تعداد زیادی سرباز، جمعیت، گروه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a military unit comprising several squadrons or battalions.

(2) تعریف: a group of persons gathered or organized for a specific purpose such as to fight a fire, support a cause, or the like.
مشابه: army
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: brigades, brigading, brigaded
• : تعریف: to form into a brigade or organized group.

جمله های نمونه

1. brigade commander
فرمانده ی تیپ

2. support brigade
(ارتش) تیپ پشتیبانی

3. the anti-nuclear brigade officially protested
مخالفین بمب اتم رسما اعتراض کردند.

4. the fire brigade
گروه (یا اداره ی) آتش نشانی

5. The fire - brigade answered the emergency call but there was no fire it was all a hoax.
[ترجمه گوگل]آتش نشانی به تماس اورژانس پاسخ داد، اما آتش سوزی نبود، همه این یک فریب بود
[ترجمه ترگمان]دستور اضطراری پاسخ داد، اما هیچ آتشی در کار نبود، همه اش یک شوخی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dial 999 to call the fire brigade.
[ترجمه گوگل]با شماره گیری 999 با آتش نشانی تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]با ۹۹۹ تماس بگیرید تا تیپ آتش نشانی را صدا بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The fire brigade attended the blaze.
[ترجمه گوگل]نیروهای آتش نشانی در محل آتش سوزی حضور یافتند
[ترجمه ترگمان]در این آتش سوزی، تیپ آتش نشانی در این آتش سوزی شرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bob ordered brigade HQ to embark.
[ترجمه گوگل]باب به فرماندهی تیپ دستور سوار شدن داد
[ترجمه ترگمان]باب به ستاد فرماندهی دستور داد که سوار کشتی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. By the time the fire - brigade arrived the fire had burnt ( itself ) out.
[ترجمه گوگل]در زمان رسیدن آتش نشانی، آتش (خود) خاموش شده بود
[ترجمه ترگمان]زمانی که آتش نشانی از راه رسید، آتش سوخت (خودش)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fire had burnt out before the fire brigade arrived.
[ترجمه گوگل]آتش قبل از رسیدن نیروهای آتش نشانی خاموش شده بود
[ترجمه ترگمان]آتش قبل از رسیدن تیپ آتش سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The club closed after the fire brigade declared its wiring to be unsafe.
[ترجمه گوگل]پس از اعلام ناایمن بودن سیم کشی توسط آتش نشانی، باشگاه تعطیل شد
[ترجمه ترگمان]این باشگاه پس از اینکه تیپ آتش نشانی سیم کشی خود را ناامن اعلام کرد، بسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's joined the bowler - hatted brigade working in the City.
[ترجمه گوگل]او به تیپ بولر - منفور که در شهر کار می کند پیوسته است
[ترجمه ترگمان]او به تیپ bowler که در شهر کار می کند ملحق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The fire brigade was called out twice last night.
[ترجمه گوگل]شب گذشته دو بار آتش نشانی فراخوانده شد
[ترجمه ترگمان]تیپ آتشین دیشب دو بار صدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A special army brigade is to be formed.
[ترجمه گوگل]قرار است تیپ ویژه ارتش تشکیل شود
[ترجمه ترگمان]تیپ ویژه ارتش تشکیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The fire brigade was on the spot within minutes.
[ترجمه گوگل]نیروهای آتش نشانی در عرض چند دقیقه در محل حاضر شدند
[ترجمه ترگمان]تیپ آتش نشانی در عرض چند دقیقه در محل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

تیپ (اسم)
brigade

تشکیلات (اسم)
formation, brigade, organization

فئه (اسم)
party, brigade, warrior host

انگلیسی به انگلیسی

• military unit consisting of many troops
a brigade is one of the groups which an army is divided into.

پیشنهاد کاربران

brigade
( تیپ ) واحدی در نظام کمتر از لشکر و بیشتر از هنگ
brigadier = سرتیپ دوم
brigadier general = سرتیپ ارشد
تیپ
After some 50 days of the Israeli war on Gaza, Hamas' armed wing, the al - Qassam brigades, has maintained its presence on the ground and under the ground across the entire Gaza Strip.
بعد از حدودا پنجاه روز از جنگ اسرائیل در غزه، شاخه نظامی حماس، تیپ القسام، حضور خود را در زمین و زیر زمین در سرتاسر تمام نوار غزه حفظ کرده است.
...
[مشاهده متن کامل]

brigading
در فضای مجازی گاوبندی کردن و کسی را مورد هجمه قرار دادن ( با هدف آزار و اذیت )
?WHAT IS BRIGADING
Brigading is a slang term for an online practice in which people band together to perform a coordinated action, especially a negative one, such as manipulating a vote or poll or harassing a specific person or members of an online community.
...
[مشاهده متن کامل]

The verb form brigade is also used.
These terms were originally used on the forum website Reddit in reference to vote brigading, in which users coordinate to inflate vote tallies, but they are now used in many different online contexts. Examples include mass direct messages sent to a person’s social media account as a form of harassment or a coordinated effort to dislike a certain post.

brigade ( علوم نظامی )
واژه مصوب: تیپ
تعریف: یگانی راهکنشی معمولاً کوچک تر از لشگر که گرو ه ها یا گردان ها و یگان های کوچک تر برای رفع نیاز به آن اعزام می شوند
تیپ ( ارتش )
– brigade commander
– a brigade of soldiers
Iots of army
تعدادی سرباز
تیپ ( در نظام )

بپرس