### 1.
English: The new technology helped bridge the gap between rural and urban communities.
Persian: فناوری جدید به پر کردن شکاف بین جوامع روستایی و شهری کمک کرد.
- - -
### 2.
... [مشاهده متن کامل]
English: By offering scholarships, the university is working to bridge the gap between students from different socioeconomic backgrounds.
Persian: با ارائه بورسیه ها، دانشگاه در تلاش است تا شکاف بین دانشجویان از پیشینه های اجتماعی - اقتصادی مختلف را پر کند.
- - -
### 3.
English: The peace talks aim to bridge the gap between the two opposing countries and establish long - term cooperation.
Persian: مذاکرات صلح هدف دارند که شکاف بین دو کشور مخالف را پر کرده و همکاری بلندمدت را برقرار کنند.
- - -
### 4.
English: To bridge the gap in understanding, the teacher used visual aids and examples.
Persian: برای پر کردن شکاف درک، معلم از کمک های بصری و مثال ها استفاده کرد.
- - -
### 5.
English: The conference is designed to bridge the gap in knowledge between researchers and practitioners in the field.
Persian: کنفرانس برای پر کردن شکاف دانشی بین محققان و متخصصان در این حوزه طراحی شده است.
- - -
### 6.
English: The charity aims to bridge the gap between the underprivileged children and their peers by providing educational support.
Persian: خیریه هدف دارد تا شکاف بین کودکان محروم و هم سالانشان را با ارائه حمایت های آموزشی پر کند.
- - -
### 7.
English: The artist used her work to bridge the gap between different cultural perspectives.
Persian: هنرمند از آثار خود برای پر کردن شکاف بین دیدگاه های فرهنگی مختلف استفاده کرد.
- - -
### 8.
English: The new social program seeks to bridge the gap between generations by encouraging interaction and shared activities.
Persian: برنامه اجتماعی جدید به دنبال پر کردن شکاف بین نسل ها با تشویق به تعامل و فعالیت های مشترک است.
- - -
### 9.
English: Technology can bridge the gap between physical distance and emotional connection, especially during times of crisis.
Persian: فناوری می تواند شکاف بین فاصله فیزیکی و ارتباط عاطفی را پر کند، به ویژه در زمان های بحران.
- - -
### 10.
English: The government introduced reforms to bridge the gap between the rich and the poor, aiming for more equal opportunities.
Persian: دولت اصلاحاتی را معرفی کرد تا شکاف بین فقرا و ثروتمندان را پر کرده و فرصت های برابرتر ایجاد کند.
- - -
Each of these sentences shows how "bridge the gap" can be used in different contexts to express the idea of reducing differences or overcoming obstacles.
chatgpt
Persian: فناوری جدید به پر کردن شکاف بین جوامع روستایی و شهری کمک کرد.
- - -
### 2.
... [مشاهده متن کامل]
Persian: با ارائه بورسیه ها، دانشگاه در تلاش است تا شکاف بین دانشجویان از پیشینه های اجتماعی - اقتصادی مختلف را پر کند.
- - -
### 3.
Persian: مذاکرات صلح هدف دارند که شکاف بین دو کشور مخالف را پر کرده و همکاری بلندمدت را برقرار کنند.
- - -
### 4.
Persian: برای پر کردن شکاف درک، معلم از کمک های بصری و مثال ها استفاده کرد.
- - -
### 5.
Persian: کنفرانس برای پر کردن شکاف دانشی بین محققان و متخصصان در این حوزه طراحی شده است.
- - -
### 6.
Persian: خیریه هدف دارد تا شکاف بین کودکان محروم و هم سالانشان را با ارائه حمایت های آموزشی پر کند.
- - -
### 7.
Persian: هنرمند از آثار خود برای پر کردن شکاف بین دیدگاه های فرهنگی مختلف استفاده کرد.
- - -
### 8.
Persian: برنامه اجتماعی جدید به دنبال پر کردن شکاف بین نسل ها با تشویق به تعامل و فعالیت های مشترک است.
- - -
### 9.
Persian: فناوری می تواند شکاف بین فاصله فیزیکی و ارتباط عاطفی را پر کند، به ویژه در زمان های بحران.
- - -
### 10.
Persian: دولت اصلاحاتی را معرفی کرد تا شکاف بین فقرا و ثروتمندان را پر کرده و فرصت های برابرتر ایجاد کند.
- - -
عبارت "bridge the gap" به معنای پر کردن فاصله یا شکاف است، چه به صورت فیزیکی و چه به صورت مجازی یا انتزاعی. این اصطلاح معمولاً زمانی استفاده می شود که بخواهیم به رفع اختلاف یا حل مشکلی بپردازیم که دو چیز یا دو گروه را از هم جدا می کند.
... [مشاهده متن کامل]
برای مثال:
"We need to bridge the gap between the rich and the poor. " ( باید شکاف بین ثروتمندان و فقرا را پر کنیم. )
"This new technology helps to bridge the gap between students and teachers in remote areas. " ( این فناوری جدید به پر کردن فاصله بین دانش آموزان و معلمان در مناطق دورافتاده کمک می کند. )
در کل، این عبارت اشاره به ایجاد ارتباط یا همگرایی بین دو چیز متفاوت دارد.
... [مشاهده متن کامل]
برای مثال:
"We need to bridge the gap between the rich and the poor. " ( باید شکاف بین ثروتمندان و فقرا را پر کنیم. )
"This new technology helps to bridge the gap between students and teachers in remote areas. " ( این فناوری جدید به پر کردن فاصله بین دانش آموزان و معلمان در مناطق دورافتاده کمک می کند. )
در کل، این عبارت اشاره به ایجاد ارتباط یا همگرایی بین دو چیز متفاوت دارد.
تامین کردن شکاف یا کمبود پولی، زمانی یا هر چیز دیگر
Student loans allow many to bridge the gap and be able to afford a college education.
پر کردن شکاف
پر کردن خلا
وصل کردن دو چیز
وصل کردن دو چیز
Bridge the gap = یعنی کم کردن فاصله و از بین بردن تفاوت
مثال:
Sara managed to bridge the gap between ballet and modern dance
سارا توانست فاصله و تفاوت بین رقص باله و رقص مدرن را کم کند
مثال:
سارا توانست فاصله و تفاوت بین رقص باله و رقص مدرن را کم کند
نیازی را تامین کردن، فاصله ای را کم کردن
به حداقل رساندن تفاوت ها
( اصطلاح ) پر کردن خلاء چیزی، اتصال دو نقطه یا موضع به هم، موفتاً مساله را حل کردن.