brewing

/ˈbruːɪŋ//ˈbruːɪŋ/

آماده سازی مایع تخمیر شونده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the occupation, business, or activity of a person who makes beer, ale, or the like.

(2) تعریف: the technique or procedure of making beer, ale, or the like.

(3) تعریف: the quantity of beer, ale, or the like that is made at one time.

جمله های نمونه

1. akbar has been brewing nothing but mischief
اکبر نقشه ای جز شیطنت در سر نداشته است.

2. the storm that is brewing against the prime minister
توفانی که برعلیه نخست وزیر در حال به وجود آمدن است.

3. A storm was brewing up out at sea.
[ترجمه گوگل]طوفانی در دریا در حال وقوع بود
[ترجمه ترگمان]طوفانی در دریا برپا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I have been brewing up some beer. Would you like to try some?
[ترجمه گوگل]من در حال دم کردن مقداری آبجو هستم آیا می خواهید برخی را امتحان کنید؟
[ترجمه ترگمان] یه مقدار آبجو درست کردم دوست داری امتحان کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Trouble has been brewing for some time now.
[ترجمه گوگل]مدتی است که مشکل ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]فعلا دردسر درست شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A storm had been brewing all day.
[ترجمه گوگل]تمام روز طوفانی در راه بود
[ترجمه ترگمان]تمام روز طوفانی برپا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A storm was brewing.
[ترجمه گوگل]طوفانی در راه بود
[ترجمه ترگمان]طوفانی برپا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was obvious that a big storm was brewing up.
[ترجمه گوگل]معلوم بود که طوفان بزرگی در راه است
[ترجمه ترگمان]آشکار بود که یک طوفان بزرگ در شرف وقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In 1938 war was brewing in Europe.
[ترجمه گوگل]در سال 1938 جنگ در اروپا شروع شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۳۸ در اروپا جنگ آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She set about brewing some herb tea.
[ترجمه گوگل]او شروع به دم کردن چای گیاهی کرد
[ترجمه ترگمان]مشغول تهیه چای گیاهی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He had an intuition there was trouble brewing.
[ترجمه گوگل]او یک شهود داشت که مشکلی در دم کردن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]او یک شهود داشت که در آن به دردسر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The boys are brewing some mischief.
[ترجمه گوگل]پسرا یه شیطنت میکنن
[ترجمه ترگمان]بچه ها دارند کاره ای بد را انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A storm was brewing in the distance.
[ترجمه گوگل]طوفانی از دور در حال وقوع بود
[ترجمه ترگمان]طوفانی در دوردست برپا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The beer is brewing in these vats.
[ترجمه گوگل]آبجو در این خمره ها دم می کند
[ترجمه ترگمان]آبجو در این vats آبجوسازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• process of being brewed; business of making beer; quantity brewed at one time

پیشنهاد کاربران

در شرف اتفاق افتادن مثلا طوفان یا دردسر
درحال شکل گیری
brewing beverage عمل آوردن آب جو
درست کردن، مخلوط کردن، یا پختن ( یک نوشیدنی یا غذا، به ویژه آنهایی که حاوی مواد غیرمعمول یا اندازه گیری نشده هستند ) .
در شرف وقوع

bad situation happening.
example1: I felt that trouble was brewing.
example2: A storm was brewing in the distance.

دم کردن
( of an unwelcome event or situation ) begin to develop

بپرس