brew up

پیشنهاد کاربران

### 🔸 معادل فارسی:
دم کردن / شکل گرفتن تدریجی / به وجود آمدن ( اتفاق یا احساس )
در زبان محاوره ای:
داره یه چیزی شکل می گیره، داره قشنگ دم می کشه، داره یه ماجرا راه می افته
- - -

...
[مشاهده متن کامل]

### 🔸 تعریف ها:
1. ** ( فیزیکی – واقعی ) :**
دم کردن چای یا قهوه؛ آماده سازی نوشیدنی گرم
مثال: I’ll **brew up** some tea while you wait.
تا منتظری، یه چای دم می کنم.
2. ** ( استعاری – احساسی ) :**
شکل گیری تدریجی یک احساس، تنش یا اتفاق—مثل خشم، دعوا، یا طوفان
مثال: Trouble is **brewing up** between the two teams.
بین دو تیم داره یه دردسر شکل می گیره.
3. ** ( ادبی – نمادین ) :**
برای توصیف فضایی که داره به سمت اتفاقی بزرگ یا بحرانی پیش می ره
مثال: A storm was **brewing up** on the horizon.
یه طوفان داشت تو افق شکل می گرفت.
- - -
### 🔸 مترادف ها:
make ( tea/coffee ) – stir up – build up – develop – bubble up – cook up

علاوه بر معنی دم چای به معنی بدتر شدن وخیم شدن اوضاع ( یا شرایط یک نفر ) است
برای چای استفاده میشه، دم کشیدن چای