brevet

/ˈbrevɪt//ˈbrevɪt/

معنی: فرمان درجه افتخاری، درجه افتخاری دادن
معانی دیگر: (قدیمی - ارتش) ارتقای رتبه بدون افزودن حقوق ماهیانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a promotion in military rank, usu. honorary, without an increase in salary or authority.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: brevets, breveting, brevetting, breveted, brevetted
• : تعریف: to give a brevet to.

جمله های نمونه

1. Brevet gave a start of surprise, and surveyed him from head to foot a frightened air.
[ترجمه گوگل]برووت شروعی غافلگیر کرد و او را از سر تا پا در هوای ترسناک بررسی کرد
[ترجمه ترگمان]برووه از تعجب تکانی خورد و سر تا پای او را ورانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Brevet is a form of military commission formerly used in US armies.
[ترجمه گوگل]Brevet نوعی کمیسیون نظامی است که قبلاً در ارتش ایالات متحده استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]برووه یک نوع کمیسیون نظامی است که قبلا در ارتش های آمریکا به کار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The organizers must obligatorily use the brevet card of their own geographical area.
[ترجمه گوگل]برگزارکنندگان باید الزاماً از کارت brevet منطقه جغرافیایی خود استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]برگزارکنندگان باید از کارت brevet منطقه جغرافیایی خود استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Judges with an international brevet are integral to the development of Acrobatic Gymnastics.
[ترجمه گوگل]داورانی که دارای بروت بین المللی هستند در توسعه ژیمناستیک آکروباتیک نقش مهمی دارند
[ترجمه ترگمان]داوران با یک brevet بین المللی برای توسعه ژیمناستیک acrobatic یکپارچه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ex - convict Brevet wore the black and gray waistcoat of the central prisons.
[ترجمه گوگل]بروت محکوم سابق جلیقه سیاه و خاکستری زندان مرکزی را به تن داشت
[ترجمه ترگمان]برووه جبر کاران سابق، جلیقه سیاه و خاکستری زندان ها را پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Brevet dropped his eyes.
[ترجمه گوگل]بروت چشمانش را رها کرد
[ترجمه ترگمان]برووه سر پایین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The President addressed him in nearly the same words which he had used to Brevet.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور او را تقریباً با همان کلماتی که برای بروت به کار برده بود خطاب کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس دادگاه تقریبا همان کلماتی را که به برووه گفته بود مخاطب قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The usher, accompanied by a gendarme ready to lend him armed assistance, introduced the convict Brevet.
[ترجمه گوگل]طلیعه‌دار با همراهی یک ژاندارمی که آماده کمک‌های مسلحانه به او بود، محکوم به نام برووت را معرفی کرد
[ترجمه ترگمان]حاجب با یک پاسبان که حاضر شده بود به او کمک کند، برووه جبر کار را معرفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They are selected, by draw, from the Category Brevet Judges of good standing.
[ترجمه گوگل]آنها با قرعه کشی از رده داوران برتر بروت انتخاب می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها با ترسیم، از دسته Judges Brevet که در جایگاه خوبی قرار دارند انتخاب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرمان درجه افتخاری (اسم)
brevet

درجه افتخاری دادن (فعل)
brevet

انگلیسی به انگلیسی

• document promoting an officer to a higher rank without raising his salary or significantly increasing his authority
promote an officer to a higher rank without raising his salary or significantly increasing his authority

پیشنهاد کاربران

بپرس