فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: breeds, breeding, bred
حالات: breeds, breeding, bred
• (1) تعریف: to produce (offspring); give birth to.
• مترادف: bear, beget, engender, generate, mother, procreate, produce, propagate, spawn
• مشابه: father, reproduce, sire
• مترادف: bear, beget, engender, generate, mother, procreate, produce, propagate, spawn
• مشابه: father, reproduce, sire
- The healthy animals will soon breed offspring.
[ترجمه Qazal] حیوانات سالم به زودی در بهار پرورش پیدا می کنند|
[ترجمه Nd] حیوانات سالم به زودی در بهار بچه بدنیا میآورند ( تولید مثل میکنند )|
[ترجمه امیری] حیوانات سالم به زودی بچه به دنیا میاورند.|
[ترجمه ناشناس] دوستان ، offsprhngربطی به "بهار"ندارد ، معنایش "زاد و ولد و فرزند به دنیا آوردن" است.|
[ترجمه محمد جواد] حیوانات که عاری از هرگونه مریضی باشند بزودی تولید مثل رو شروع می نند|
[ترجمه گوگل] حیوانات سالم به زودی نسل تولید می کنند[ترجمه ترگمان] حیوانات سالم به زودی زاد و ولد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to cause or encourage to reproduce.
• مترادف: mate, propagate
• مشابه: cultivate, develop, generate, grow, proliferate, promote, raise
• مترادف: mate, propagate
• مشابه: cultivate, develop, generate, grow, proliferate, promote, raise
- Her family breeds racehorses.
[ترجمه شان] اسب های مسابقه توسط خانواده او پرورش داده می شوند.|
[ترجمه گوگل] خانواده او اسب های مسابقه را پرورش می دهند[ترجمه ترگمان] خانواده او اسب های مسابقه را پرورش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: in genetics, to fertilize or pollinate under controlled conditions in order to develop or improve a strain.
• مشابه: clone, crossbreed, fertilize, graft, hybridize, interbreed, pollinate, propagate
• مشابه: clone, crossbreed, fertilize, graft, hybridize, interbreed, pollinate, propagate
- These organisms will be bred in the laboratory.
[ترجمه گوگل] این موجودات در آزمایشگاه پرورش داده می شوند
[ترجمه ترگمان] این ارگانیسم ها در آزمایشگاه پرورش داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این ارگانیسم ها در آزمایشگاه پرورش داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to beget or engender; cause.
• مترادف: beget, cause, engender, generate, spawn
• مشابه: foster, nurture, occasion, produce
• مترادف: beget, cause, engender, generate, spawn
• مشابه: foster, nurture, occasion, produce
- Oppression breeds revolution.
[ترجمه مريم] انقلاب زاییده ستم و ظلم است|
[ترجمه شان] ظلم و ستم، انقلاب را به بار می آورد.|
[ترجمه گوگل] ظلم و ستم باعث انقلاب می شود[ترجمه ترگمان] Oppression موجب بروز انقلاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Violence breeds revenge.
[ترجمه مريم] انتقام زاییده خشونت و نزاع است|
[ترجمه شان] خشونت انتقام تولید می کند.|
[ترجمه گوگل] خشونت باعث انتقام می شود[ترجمه ترگمان] خشونت انتقام را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to bring up or educate; rear.
• مترادف: foster, nurture, raise, rear
• مشابه: mother
• مترادف: foster, nurture, raise, rear
• مشابه: mother
- These children were bred to take their place in a structured and privileged society.
[ترجمه شان] این کودکان برای اینکه جایگاه خود را در یک جامعه دارای ساختارو ممتاز ، به دست آورند پرورش داده شده اند.|
[ترجمه گوگل] این کودکان به گونه ای تربیت شدند که جای خود را در یک جامعه ساختاریافته و ممتاز بگیرند[ترجمه ترگمان] این کودکان برای به دست آوردن جایگاه خود در یک جامعه سازمان یافته و ممتاز پرورش داده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to produce offspring.
• مترادف: multiply, procreate, propagate, reproduce, spawn
• مشابه: bear, copulate, couple, increase, litter, mate, proliferate
• مترادف: multiply, procreate, propagate, reproduce, spawn
• مشابه: bear, copulate, couple, increase, litter, mate, proliferate
- It is hoped that the newly introduced polar bears will breed in the zoo.
[ترجمه گوگل] امید است خرس های قطبی تازه معرفی شده در باغ وحش زاد و ولد کنند
[ترجمه ترگمان] امید می رود که خرس های قطبی که به تازگی معرفی شده اند در باغ وحش پرورش داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] امید می رود که خرس های قطبی که به تازگی معرفی شده اند در باغ وحش پرورش داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to be produced.
• مشابه: arise, develop, emerge, grow
• مشابه: arise, develop, emerge, grow
- Fear breeds in violent neighborhoods.
[ترجمه شان] ترس و وحشت ، در محله ها ( مناطق ) پر خشونت ایجاد می شود.|
[ترجمه گوگل] ترس در محله های خشن ایجاد می شود[ترجمه ترگمان] ترس در مناطق خشونت زده ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: breedable (adj.)
مشتقات: breedable (adj.)
• (1) تعریف: a group of animals within one species, having relatively unvaried physical characteristics, developed under controlled conditions by man.
• مترادف: race
• مشابه: family, kind, sort, species, strain, type, variety
• مترادف: race
• مشابه: family, kind, sort, species, strain, type, variety
- The poodle is breed of dog originally raised as a retriever of game birds from water.
[ترجمه گوگل] سگ پودل نژادی از سگ است که در اصل به عنوان بازیابی پرندگان شکار از آب بزرگ شده است
[ترجمه ترگمان] سگ سگ در اصل به عنوان سگ شکاری از آب پرورش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سگ سگ در اصل به عنوان سگ شکاری از آب پرورش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a type, kind, or variety.
• مترادف: kind, manner, sort, type, variety
• مشابه: description, form, species
• مترادف: kind, manner, sort, type, variety
• مشابه: description, form, species
- He represents a new breed of environmental activist.
[ترجمه گوگل] او نماینده نسل جدیدی از فعالان محیط زیست است
[ترجمه ترگمان] او یک گونه جدید از فعالان محیط زیست را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او یک گونه جدید از فعالان محیط زیست را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید