1. He arrived breathless at the top of the stairs.
[ترجمه گوگل]نفس نفس زده به بالای پله ها رسید
[ترجمه ترگمان]نفس نفس زنان از بالای پله ها به نفس نفس افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She was hot and breathless from the exertion of cycling uphill.
[ترجمه گوگل]از ورزش دوچرخه سواری در سربالایی گرم و نفس نفس می زد
[ترجمه ترگمان]او گرم بود و از فشاری که به سربالایی می رفت نفسش بند آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He forged ahead, panting and breathless.
[ترجمه گوگل]او با نفس نفس زدن و نفس نفس زدن جلو رفت
[ترجمه ترگمان]او نفس نفس می زد و نفس نفس می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The unaccustomed exercise left him breathless.
[ترجمه گوگل]ورزش ناعادلانه او را نفس نفس می زد
[ترجمه ترگمان]این ورزش که عادت نداشت نفس نفس بکشد، نفس نفس می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They maintained a breathless pace for half an hour.
[ترجمه گوگل]آنها به مدت نیم ساعت یک سرعت نفس گیر را حفظ کردند
[ترجمه ترگمان]بیش از نیم ساعت راه خود را ادامه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The dance left her feeling breathless and weak.
[ترجمه گوگل]رقص باعث شد او احساس کند نفس و ضعف کند
[ترجمه ترگمان]رقص او را از نفس افتاده و ضعیف کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The majestic Montana scenery will leave you breathless.
[ترجمه گوگل]مناظر باشکوه مونتانا شما را بینفس میگذارد
[ترجمه ترگمان] منظره باشکوه \"مونتانا\" تو رو از نفس می بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I was a little breathless and my heartbeat was bumpy and fast.
[ترجمه گوگل]کمی نفسم بند آمده بود و ضربان قلبم ناهموار و تند بود
[ترجمه ترگمان]نفسم بند امده بود و قلبم به شدت می تپید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The children peered through the open door, breathless with excitement.
[ترجمه گوگل]بچه ها از در باز نگاه می کردند، در حالی که از هیجان نفس نفس می زدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها از در باز نگاه کردند و از فرط هیجان نفسش بند آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. His first novel drew breathless superlatives from critics.
[ترجمه گوگل]اولین رمان او از نظر منتقدان نکات فوق العاده ای را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]نخستین رمان او مقام عالی خود را از دست منتقدان بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Tech-nology has advanced at a breathless pace.
[ترجمه گوگل]فناوری با سرعتی بینفس پیشرفت کرده است
[ترجمه ترگمان]گروه فنی با سرعت نفس پیشرفت کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. John was breathless after running for half a mile.
[ترجمه گوگل]جان پس از دویدن به مدت نیم مایل نفس نفس نمی زد
[ترجمه ترگمان]جان بعد از این که نیم مایل می دوید نفس نفس می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. By the end of the walk, she was breathless with exertion.
[ترجمه گوگل]در پایان پیاده روی، او از شدت تلاش نفس نفس نمی زد
[ترجمه ترگمان]در پایان راه نفس نفس زنان از نفس افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Breathless, she slowed to a walk .