1. god breathed spirit into clay
خداوند در گل جان دمید.
2. his enthusiasm breathed new life into our office
حرارت و اشتیاق او جان تازه ای به اداره ی ما داد.
3. his words breathed new confidence in us
سخنش اطمینان تازه ای در ما دمید.
4. the movement of his chest as he breathed
بالا و پایین رفتن سینه اش در حال دم زدن
5. The boy breathed upon a mirror.
[ترجمه گوگل]پسر از آینه نفس کشید
[ترجمه ترگمان]کودک روی آینه نفس می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کودک روی آینه نفس می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We all breathed a sigh of relief when he left.
[ترجمه گوگل]وقتی او رفت همگی نفس راحتی کشیدیم
[ترجمه ترگمان]وقتی از آنجا رفت همه ما نفس راحتی کشیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی از آنجا رفت همه ما نفس راحتی کشیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I breathed a sigh of relief.
8. Hearing the news, he breathed a sigh of relief.
[ترجمه گوگل]با شنیدن این خبر نفس راحتی کشید
[ترجمه ترگمان]نفس راحتی کشید و نفسی به آسودگی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نفس راحتی کشید و نفسی به آسودگی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She has breathed fresh life into the movie industry.
[ترجمه گوگل]او جان تازه ای به صنعت سینما دمیده است
[ترجمه ترگمان]او زندگی تازه را در صنعت فیلم گذرانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او زندگی تازه را در صنعت فیلم گذرانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He never breathed a word about our conversation.
[ترجمه گوگل]او هرگز حتی یک کلمه از گفتگوی ما دم نزد
[ترجمه ترگمان]او هرگز یک کلمه راجع به مکالمه ما نگفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او هرگز یک کلمه راجع به مکالمه ما نگفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. If men breathed in the fine paint spray, their lungs would be damaged.
[ترجمه گوگل]اگر مردان در اسپری رنگ ظریف تنفس کنند، ریه های آنها آسیب می بیند
[ترجمه ترگمان]اگر مردان در اسپری رنگ زیبا نفس بکشند، lungs آسیب خواهد دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر مردان در اسپری رنگ زیبا نفس بکشند، lungs آسیب خواهد دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. "You don't understand," he breathed.
[ترجمه گوگل]نفس کشید: "تو نمی فهمی "
[ترجمه ترگمان]نفس نفس زنان گفت: تو متوجه نیستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نفس نفس زنان گفت: تو متوجه نیستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Food breathed into the windpipe can cause choking.
[ترجمه گوگل]غذای تنفس شده در نای می تواند باعث خفگی شود
[ترجمه ترگمان]غذا در نای تنفس می شود و باعث خفگی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]غذا در نای تنفس می شود و باعث خفگی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. "They're just beautiful," breathed Jo, when she saw the earrings.
[ترجمه گوگل]جو وقتی گوشواره ها را دید نفس کشید: "آنها فقط زیبا هستند "
[ترجمه ترگمان]وقتی آن گوشواره ها را دید، جو نفس نفس زنان گفت: آن ها فقط زیبا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی آن گوشواره ها را دید، جو نفس نفس زنان گفت: آن ها فقط زیبا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید