بالا سر کسی وایستادن
بالا سر کسی ایستادن
بالا سر کسی ایستادن
همیشه تو حلق کسی بودن برای کنترل کردن کسی
گاهی من کج هستم و پوست گردنم به نفس تو احتیاج دارد
موی دماغ کسی شدن
توجه بیش اندازه به اینکه کسی چی کار میکنه به طور آزاردهنده یا تهدید کننده ای
چهار چشمی کسی رو پاییدن
بالای سر کسی وایستادن و آنها را از نزدیک کنترل کردن، و زیر نظر داشتن
To watch or monitor closely, often annoyingly: The boss was breathing down my neck all morning.
If everyone keeps breathing down my neck,
? how can I get my work done