1. The heavy box strained the rope to a breaking point.
[ترجمه گوگل]جعبه سنگین طناب را تا حد شکسته کشید
[ترجمه ترگمان]جعبه سنگین طناب را تا حد شکستن فشار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The situation reached breaking point when his son crashed the family car.
[ترجمه گوگل]زمانی که پسرش با خودروی خانواده تصادف کرد، اوضاع به اوج خود رسید
[ترجمه ترگمان]این وضعیت زمانی به پایان رسید که پسرش با اتومبیل خانواده برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Their five-year relationship was strained beyond breaking point.
[ترجمه گوگل]رابطه پنج ساله آنها فراتر از حد شکسته بود
[ترجمه ترگمان]رابطه ۵ ساله اونا خیلی سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Many families' budgets are already stretched to breaking point.
[ترجمه گوگل]بودجه بسیاری از خانواده ها در حال حاضر به نقطه شکست رسیده است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از خانواده ها از قبل برای شکستن دست کشیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Her nerves were stretched to breaking point.
6. Jill's nerves are stretched to breaking point.
[ترجمه گوگل]اعصاب جیل به نقطه شکستن کشیده شده است
[ترجمه ترگمان]اعصاب جیل تا حدی کش امده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Her nerves were at breaking point.
8. But, like his predecessors, Kissinger never found their breaking point.
[ترجمه گوگل]اما، مانند اسلاف خود، کیسینجر هرگز نقطه شکست آنها را پیدا نکرد
[ترجمه ترگمان]اما هنری مثل پیشینیان خود هرگز نقطه شکست آن ها را پیدا نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. In the end matters reached breaking point during the tournament in Hilton Head.
[ترجمه گوگل]در نهایت در طول مسابقات در هیلتون هد، اوضاع به نقطه شکست رسید
[ترجمه ترگمان]در پایان این مسابقات به سر رسیدند که در طی این مسابقات در \"هیلتون هد\" برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Everyone knew that a breaking point had to come; and everyone who could took extraordinary measures to protect himself.
[ترجمه گوگل]همه می دانستند که باید نقطه شکستی فرا برسد و هر کس که می توانست اقدامات فوق العاده ای برای محافظت از خود انجام دهد
[ترجمه ترگمان]همه می دانستند که هدف شکسته شدن باید فرا برسد؛ و هر کس که توانسته بود برای محافظت از خودش اقدام فوق العاده ای انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Tom White (Colin Friels) is at breaking point as an architectural draughtsman, his middle class life overpowering him.
[ترجمه گوگل]تام وایت (کالین فریلز) به عنوان یک طراح معماری در نقطه شکست است و زندگی طبقه متوسط او بر او چیره شده است
[ترجمه ترگمان]تام وایت (کولین Friels)در حال شکستن نقطه شکست معماری است، زندگی طبقه متوسط او بر او برتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Breaking point the company must give its color to see.
[ترجمه گوگل]نقطه شکست شرکت باید رنگ خود را بدهد تا ببیند
[ترجمه ترگمان]نقطه شکستن شرکت باید رنگ خود را به آن بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It may well be that the real breaking point was hidden, or simply wasn't obvious under normal inspection.
[ترجمه گوگل]ممکن است نقطه شکست واقعی پنهان بوده باشد، یا به سادگی در بازرسی معمولی آشکار نباشد
[ترجمه ترگمان]ممکن است که نقطه شکست واقعی پنهان بوده و یا به سادگی تحت بازرسی نرمال نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Constant use had fretted the sandal strap to the breaking point.
[ترجمه گوگل]استفاده مداوم بند صندل را تا حد شکستگی خم کرده بود
[ترجمه ترگمان]استفاده دایم از بند sandal تا نوک پا بند آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید