break one's fast


(با زور) آزاد یا رها شدن، از قید راحت شدن، ول شدن، 1- افطار کردن، روزه گشادن، خوراک خوردن 2- روزه شکستن

انگلیسی به انگلیسی

• eat after a period of abstinence, terminate one's fast by eating

پیشنهاد کاربران

بپرس