break in

/ˈbreɪkɪn//breɪkɪn/

معنی: عادی شدن، حرز را شکستن و بزور داخل شدن، در میان صحبت کسی دویدن
معانی دیگر: فرار کردن، گریختن (از بند یا زندان و غیره)، آزاد شدن، 1- با شکستن قفل (و غیره) وارد شدن، ورود غیرقانونی کردن 2- مختل کردن، ایجاد وقفه کردن، قطع کردن (کلام و غیره ی) دیگری 3-آموزش دادن، وارد به کار کردن 4- (کفش و غیره) به پا عادت دادن، جا باز کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to enter a home or other property by force, without authorization, and with an illegal purpose.
مشابه: rob

- They heard a strange noise in the house and feared that someone was breaking in.
[ترجمه گوگل] صدای عجیبی در خانه شنیدند و ترسیدند که کسی وارد خانه شود
[ترجمه ترگمان] صدای عجیبی در خانه شنیده شد و نگران این بود که کسی دزدکی وارد خانه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to train, or to prepare for use.
مترادف: initiate, prepare, train
مشابه: condition, groom, tame, use
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to enter by force without permission.

- Someone broke into the car and stole the radio.
[ترجمه گوگل] شخصی وارد ماشین شد و رادیو را دزدید
[ترجمه ترگمان] یه نفر دزدکی وارد ماشین شده و رادیو رو دزدیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- How did the thief break in?
[ترجمه گوگل] دزد چگونه وارد شد؟
[ترجمه ترگمان] دزد چطور وارد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: an incident in which a home or other property is entered without authorization and for an illegal purpose, especially that of burglary.

- The police are investigating a series of break-ins that occurred over the weekend.
[ترجمه گوگل] پلیس در حال بررسی یک سری سرقت هایی است که در آخر هفته رخ داده است
[ترجمه ترگمان] پلیس در حال تحقیق در مورد مجموعه ای از دستبرد است که در آخر هفته رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Don't break in when he is telling the story.
[ترجمه GilrHarry] میان حرفش نپر وقتی او دارد داستان میگویید
|
[ترجمه گوگل]هنگامی که او داستان را تعریف می کند، وارد نشوید
[ترجمه ترگمان]وقتی داستان را تعریف می کند از هم جدا نشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The lawyer requested a break in the court case, but the judge demurred.
[ترجمه گوگل]وکیل تقاضای وقفه در دادگاه کرد اما قاضی از این کار خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]وکیل درخواست شکستن پرونده دادگاه را کرد، اما قاضی درنگ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It takes a new secretary one month to break in.
[ترجمه گوگل]یک منشی جدید یک ماه طول می کشد تا وارد شود
[ترجمه ترگمان]یک ماه طول می کشد تا یک منشی جدید وارد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dad would occasionally break in with an amusing comment.
[ترجمه گوگل]پدر گهگاه با یک کامنت خنده دار وارد خانه می شد
[ترجمه ترگمان]بابا گاهی با یک نظر سرگرم کننده وارد اتاق می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was her second break in the set.
[ترجمه گوگل]این دومین استراحت او در مجموعه بود
[ترجمه ترگمان]این دومین فرصت او در صحنه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nothing that might lead to a break in the deadlock has been discussed yet.
[ترجمه گوگل]در مورد چیزی که ممکن است منجر به شکستن بن بست شود هنوز بحث نشده است
[ترجمه ترگمان]چیزی که ممکن است منجر به شکستن بن بست شود هنوز مورد بحث قرار نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He got his first big break in 199
[ترجمه گوگل]او اولین شکست بزرگ خود را در سال 199 به دست آورد
[ترجمه ترگمان] اون اولین فرصت بزرگ رو توی ۱۹۹ گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Please don't break in on our conversation.
[ترجمه گوگل]لطفا در گفتگوی ما دخالت نکنید
[ترجمه ترگمان]لطفا بحث ما رو قطع نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A sudden break in the cloud allowed rescuers to spot Michael Benson.
[ترجمه گوگل]شکست ناگهانی ابر به امدادگران اجازه داد تا مایکل بنسون را شناسایی کنند
[ترجمه ترگمان]شکستن ناگهانی در ابر به امدادگران اجازه داد تا مایکل بنسون را تشخیص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The firefighters had to break in to rescue them.
[ترجمه گوگل]آتش نشانان مجبور شدند برای نجات آنها وارد عمل شوند
[ترجمه ترگمان]مامورین آتش نشانی مجبور شده بودند تا آن ها را نجات دهند تا آن ها را نجات دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She longed to break in on their conversation but didn't want to appear rude.
[ترجمه گوگل]او مشتاق بود که در مکالمه آنها نفوذ کند اما نمی خواست بی ادب به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست صحبت های آن ها را قطع کند، اما نمی خواست گستاخانه به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We had a weekend break in New York.
[ترجمه گوگل]تعطیلات آخر هفته را در نیویورک داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما تعطیلات آخر هفته رو در نیویورک داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is a break in the water pipe.
[ترجمه گوگل]لوله آب شکسته است
[ترجمه ترگمان]یک شکاف در لوله آب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We needed the break in order to recharge.
[ترجمه گوگل]برای شارژ مجدد به استراحت نیاز داشتیم
[ترجمه ترگمان]برای شارژ مجدد به استراحت نیاز داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What right have you to break in here and search?
[ترجمه گوگل]به چه حقی وارد اینجا می شوید و جستجو می کنید؟
[ترجمه ترگمان]واسه چی اومدی اینجا و جستجو رو شروع کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عادی شدن (فعل)
break in

حرز را شکستن و بزور داخل شدن (فعل)
break in

در میان صحبت کسی دویدن (فعل)
break in

تخصصی

[برق و الکترونیک] الحاق

انگلیسی به انگلیسی

• enter forcibly; interrupt a person while he is speaking; train a beginner
when there is a break-in, someone gets into a building by force.

پیشنهاد کاربران

جا باز کردن ( کفش، لباس )
وارد شدن به مکانی بدون اجازه ( با شکستن قفل، شیشه یا. . . )
?So how we are planning on breaking in to the lodge
خب چطوری قراره داخل خونه بشیم؟! ( در این جمله به واسطه ی شکستن شیشه منظور است )

...
[مشاهده متن کامل]

آموزش دادن به منظور ورود به کاری
It takes a new secretary one month to break in
یه ماهی طول میکشه تا به منشی جدید شبوه ی کار رو آموزش داد.
قطع کلام کسی، میون کلام کسی پریدن ( interrupt )
Please don t break in when i m talking the hell out of it
لطفا وقتی دارم درباره این لعنتی حرف می زنم نپر وسط حرفم

نکته : وقتی بین break و in خط فاصله باشه یعنی در جایگاه اسم بکار رفته اما اگه بدون خط فاصله باشه یعنی در جایگاه فعل استفاده شده
𝗯𝗿𝗲𝗮𝗸 - 𝗶𝗻 = noun
ورود غیر قانونی
𝗯𝗿𝗲𝗮𝗸 𝗶𝗻 = verb
ورود غیر قانونی انجام دادن
entering of a building illegally and by force
break in
Enter in some place with force
وارد شدن داخل یک محل به وسیله زور و اجبار
شکست قفل و وارد شدن ( برای دزدی )
یه کاری کنی کفش جدیدت جا وا کنه
break in
در جایی که به دندان عقل مربوط می شود یعنی تازه درآمدن
نطق کسی را کور کردن
وقت آزاد
Break in = سرقت
. Police say there appear to be signs of a break - in
من فکر میکنم کلمه باید با کلمه معنی بشه نه که یه جمله برای معنی یه کلمه استفاده کنید
به نظر من این کلمات درست ترند:
هتک حرمت ، ورود به عنف ، ورود غیر قانونی
the thieves broke into my house and stole my necklace
break in new
منظور از break in :
وقتی in به تنهایی میاد یعنی ورود یا داخل شدن اما وقتی break قبل از in میاد یعنی وارد بشی ولی با شکستن و زور که این وارد شدن میتواند
وارد اتاق یا مکان باشد یا حتی
...
[مشاهده متن کامل]

میتواند وارد کار جدیدی شدن باشد همچنین میتواند
وارد یک کفش جدید شدن باشد که نشان از افتتاح یا امتحان آن کفش نو آن جنس نو باشد

به معنی به زور وارد شدن میده
و معنی ورود غیر قانونی هم میشه
به زور وارد یک مکان شدن
بی اجازه وارد مکانی ( یا صحبت کسی ) شدن
کسی را در کاری راه انداختن
به زور برای دزدی وارد ساختمانی شدن
عادت کردن پا به کفش یا ماشین و . . .
یهویی وارد شدن ( به داخل مکانی یا وسط صحبت کسی )
بغیر از همه معانی فوق:
اصطلاح آب بندی موتور وسایل نقلیه صفر کیلومتر
I can't drive at high speed until I break this new car in
من نمیتونم با سرعت بالا رانندگی کنم تا وقتی که این ماشین نو را آب بندی کنم!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس