break a sweat
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی:
عرق ریختن / زحمت کشیدن / سخت کار کردن
در زبان محاوره ای:
جون کند، یه کم عرق ریخت، حسابی کار کرد، بی زحمت انجامش داد ( در حالت منفی )
🔸 تعریف ها:
1. ( فیزیکی – واقعی ) :
... [مشاهده متن کامل]
شروع به عرق کردن به خاطر فعالیت بدنی یا ورزش
مثال: He started running and broke a sweat within minutes.
شروع کرد به دویدن و چند دقیقه بعد عرق کرد.
2. ( استعاری – تلاش ) :
اشاره به تلاش زیاد برای انجام کاری، چه فیزیکی چه ذهنی
مثال: She broke a sweat preparing for the big presentation.
برای آماده شدن ارائه ی بزرگ حسابی زحمت کشید.
3. ( منفی – بدون زحمت ) :
در ساختار منفی، یعنی کاری رو خیلی راحت انجام دادن بدون هیچ زحمتی
مثال: He lifted all five boxes without breaking a sweat.
پنج تا جعبه رو بلند کرد بدون اینکه حتی یه ذره عرق کنه.
🔸 مترادف ها:
work hard – exert effort – get sweaty – hustle – push oneself
عرق ریختن / زحمت کشیدن / سخت کار کردن
در زبان محاوره ای:
جون کند، یه کم عرق ریخت، حسابی کار کرد، بی زحمت انجامش داد ( در حالت منفی )
🔸 تعریف ها:
1. ( فیزیکی – واقعی ) :
... [مشاهده متن کامل]
شروع به عرق کردن به خاطر فعالیت بدنی یا ورزش
مثال: He started running and broke a sweat within minutes.
شروع کرد به دویدن و چند دقیقه بعد عرق کرد.
2. ( استعاری – تلاش ) :
اشاره به تلاش زیاد برای انجام کاری، چه فیزیکی چه ذهنی
مثال: She broke a sweat preparing for the big presentation.
برای آماده شدن ارائه ی بزرگ حسابی زحمت کشید.
3. ( منفی – بدون زحمت ) :
در ساختار منفی، یعنی کاری رو خیلی راحت انجام دادن بدون هیچ زحمتی
مثال: He lifted all five boxes without breaking a sweat.
پنج تا جعبه رو بلند کرد بدون اینکه حتی یه ذره عرق کنه.
🔸 مترادف ها:
شروع به عرق ریختن کردن
خیس عرق شدن، غرق در عرق شدن
خیلی زیاد کار کردن و عرق ریختن
زحمت زیاد کشیدن, خیلی تلاش کردن to put a large amount of energy or effort into something
Without breaking a sweat : خیلی راحت و بی دردسر، خیلی آسون مثل آب خوردن To do something very easily
This novel is at once egoless, sly, profound, funny, authentic and utterly mysterious — without ever seeming to break a sweat.
... [مشاهده متن کامل]
Without breaking a sweat : خیلی راحت و بی دردسر، خیلی آسون مثل آب خوردن To do something very easily
... [مشاهده متن کامل]
عین آب خوردن
عرق ریختن