brazilian


برزیلی، اهل برزیل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to Brazil or its people, culture, language, or the like.
اسم ( noun )
• : تعریف: a native or citizen of Brazil, or a descendant thereof.

جمله های نمونه

1. Our agent in Rio deals with all our Brazilian business.
[ترجمه گوگل]نماینده ما در ریو با تمام مشاغل برزیلی ما سروکار دارد
[ترجمه ترگمان]نماینده ما در ریو با همه کسب وکار برزیل سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was a great showing by the Brazilian team.
[ترجمه گوگل]این یک نمایش عالی از سوی تیم برزیل بود
[ترجمه ترگمان]این نمایش یک نمایش بزرگ از تیم برزیلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Last time she raced against the Brazilian, she won by a whisker.
[ترجمه گوگل]آخرین باری که او مقابل برزیلی مسابقه داد، با یک سبیل پیروز شد
[ترجمه ترگمان]آخرین باری که او به برزیل رفت، با یک whisker برنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His victory in the Brazilian Grand Prix puts him within striking distance of the world championship.
[ترجمه گوگل]پیروزی او در جایزه بزرگ برزیل، او را در فاصله قابل توجهی از قهرمانی جهان قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]پیروزی او در جایزه بزرگ برزیل او را در فاصله قابل توجهی از مسابقات قهرمانی جهان قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I am proud of my Brazilian roots.
[ترجمه گوگل]من به ریشه برزیلی ام افتخار می کنم
[ترجمه ترگمان]من به ریشه های برزیلی ام افتخار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I lay 100 dollars Brazilian team will be the champion.
[ترجمه گوگل]من 100 دلار می گذارم تیم برزیل قهرمان خواهد شد
[ترجمه ترگمان]۱۰۰ دلار از اعضای تیم برزیل قهرمان خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Brazilian soccer boss Carlos Parreira hit out angrily last night after his side were barred from training at Wembley.
[ترجمه گوگل]کارلوس پاریرا، سرمربی برزیلی فوتبال دیشب پس از اینکه تیمش از تمرین در ومبلی منع شد، با عصبانیت برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]\"کارلوس Parreira\"، رئیس فوتبال برزیل، در شب گذشته پس از اینکه در ومبلی پشت سر او قرار گرفته بود، با عصبانیت ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Brazilian side had made eight changes, six of them positional.
[ترجمه گوگل]تیم برزیلی 8 تغییر انجام داده بود که 6 تای آنها موقعیتی بود
[ترجمه ترگمان]طرف برزیلی هشت تغییر ایجاد کرده بود که شش مورد از آن ها موقعیتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A Brazilian public relations firm has brought some fizz into his campaign.
[ترجمه گوگل]یک شرکت روابط عمومی برزیلی در کمپین انتخاباتی او رونق ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]یک شرکت روابط عمومی برزیلی پیشنهاداتی را وارد مبارزات خود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Brazilian team is regarded as unbeatable.
[ترجمه گوگل]تیم برزیل به عنوان تیمی شکست ناپذیر در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]تیم برزیل شکست ناپذیر محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Republic is a dominion of the Brazilian people.
[ترجمه گوگل]جمهوری تسلط مردم برزیل است
[ترجمه ترگمان]این جمهوری قلمرو مردم برزیل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Brazilian attack put France's defenders under pressure.
[ترجمه گوگل]حمله برزیل مدافعان فرانسه را تحت فشار قرار داد
[ترجمه ترگمان]حمله برزیل مدافعان فرانسوی را تحت فشار قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was a devastatingly accurate shot by the Brazilian captain.
[ترجمه گوگل]این شوت بسیار دقیق کاپیتان برزیل بود
[ترجمه ترگمان]این یک عکس بسیار دقیق از طرف کاپیتان برزیلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He fielded a soccer team with Argentinean and Brazilian talent.
[ترجمه گوگل]او در یک تیم فوتبال با استعدادهای آرژانتینی و برزیلی به میدان رفت
[ترجمه ترگمان]او یک تیم فوتبال با استعداد آرژانتین و برزیلی بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There was an intense rivalry between the Brazilian and Italian teams.
[ترجمه گوگل]رقابت شدیدی بین تیم های برزیل و ایتالیا وجود داشت
[ترجمه ترگمان]رقابت شدیدی بین تیم های برزیل و ایتالیا وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one of brazilian origin; native or resident of brazil
of or pertaining to brazil, of brazilian origin

پیشنهاد کاربران

بپرس