braze

/breɪz//breɪz/

معنی: لحیم کردن، سخت کردن
معانی دیگر: (به هم جوش دادن فلزات با به کار بردن فلزات غیر آهنی یا همبسته هایی که در حرارت بیش از 426/7 سانتی گراد ذوب می شوند) لحیم کردن، بیهودن، برنج پوش کردن، با فلز برنج (پرنگ) پوشاندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: brazes, brazing, brazed
(1) تعریف: to make out of brass.

(2) تعریف: to cover or decorate with brass.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: brazes, brazing, brazed
مشتقات: brazer (n.)
• : تعریف: to solder (metal objects) together using a material with a high melting point, such as copper or zinc.

جمله های نمونه

1. The basic principle of vacuum braze and its application in manufacturing gas chromatograph are described.
[ترجمه گوگل]اصل اساسی بریز خلاء و کاربرد آن در ساخت کروماتوگرافی گازی تشریح شده است
[ترجمه ترگمان]اصل اساسی of خلا و کاربرد آن در تولید گاز chromatograph توصیف می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The method and technology of oxyacetylene flame braze welding for main cable wrapping at Shantou Bay Bridge were introduced, and the difficulties of the welding were analyzed.
[ترجمه گوگل]روش و فناوری جوش بریز با شعله اکسی استیلن برای بسته بندی کابل اصلی در پل خلیج شانتو معرفی شد و مشکلات جوش مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]روش و فن آوری شعله oxyacetylene برای اتصال کابل اصلی در پل خلیج Shantou معرفی شد و مشکلات جوشکاری مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The entire braze assembly was compressed with 18 gauge Inconel wire to assure good frying contact.
[ترجمه گوگل]کل مجموعه بریز با سیم Inconel گیج 18 فشرده شد تا از تماس خوب سرخ کردن اطمینان حاصل شود
[ترجمه ترگمان]کل مونتاژ braze با استفاده از سیم inconel برای اطمینان از تماس خوب فشرده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Attempting to braze a contaminated or improperly cleaned surface will result in an unsatisfactory joint.
[ترجمه گوگل]تلاش برای لحیم کاری یک سطح آلوده یا تمیز نشده باعث ایجاد یک اتصال نامناسب می شود
[ترجمه ترگمان]تلاش برای ایجاد یک سطح تمیز و یا نادرست تمیز شده منجر به اتصال غیر رضایت بخش خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Weld, braze, cement, solder and thread joints to join pipes and fabricate sections of piping system.
[ترجمه گوگل]اتصالات جوش، بریز، سیمان، لحیم کاری و رزوه برای اتصال لوله ها و ساخت بخش های سیستم لوله کشی
[ترجمه ترگمان]واژه های کلیدی: Weld، braze، سیمان، لحیم و اتصال نخ به لوله ها و ساخت بخش های سیستم لوله کشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mixing with silver brazing alloy, can braze copper, copper alloy and steel, etc.
[ترجمه گوگل]مخلوط کردن با آلیاژ لحیم کاری نقره، می تواند مس، آلیاژ مس و فولاد و غیره را لحیم کاری کند
[ترجمه ترگمان]مخلوط کردن با آلیاژ brazing نقره ای می تواند مس، آلیاژ مس و فولاد و غیره باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The characteristics of the braze materials with different states were compared overall.
[ترجمه گوگل]ویژگی های مواد لحیم کاری با حالت های مختلف به طور کلی مقایسه شد
[ترجمه ترگمان]خصوصیات مواد braze با حالت های مختلف به طور کلی مقایسه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Attempting to braze a contaminated or an improperly cleaned surface will result in an unsatisfactory joint.
[ترجمه گوگل]تلاش برای لحیم کاری یک سطح آلوده یا تمیز کردن نامناسب باعث ایجاد یک اتصال نامناسب می شود
[ترجمه ترگمان]تلاش برای آلوده کردن یک سطح آلوده و یا به طور نامناسب تمیز شده منجر به اتصال غیر رضایت بخش خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The fixing and sealing may choose among parallel - seam welding, braze welding, glass - melting - sealing and resin binding.
[ترجمه گوگل]تثبیت و آب بندی ممکن است از بین موازی - جوش درز، جوش بریز، شیشه - ذوب - آب بندی و صحافی رزین انتخاب شود
[ترجمه ترگمان]تعمیر و آب بندی ممکن است بین جوشکاری اصطکاکی اغتشاشی، جوش braze، چسب - ذوب و اتصال چسب انتخاب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The forming of ceramic layer includes plasma spray coating, ion plating film(PCVD), ceramic braze welding and ceramic insertion.
[ترجمه گوگل]تشکیل لایه سرامیکی شامل پوشش اسپری پلاسما، فیلم آبکاری یونی (PCVD)، جوش بریز سرامیکی و درج سرامیک است
[ترجمه ترگمان]تشکیل لایه سرامیک شامل پوشش اسپری پلاسما، فیلم plating یونی (PCVD)، سرامیک braze سرامیک و نفوذ سرامیک می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لحیم کردن (فعل)
solder, braze

سخت کردن (فعل)
intensify, harden, braze, indurate, ossify

انگلیسی به انگلیسی

• coat with brass; solder

پیشنهاد کاربران

braze ( مهندسی جوشکاری و آزمایش های غیرمخرب )
واژه مصوب: لحیم سخت
تعریف: پیوند ناشی از گرمایش قطعات سرهم بندی شده تا دمای ذوب سخت لحیم کاری با فلزِ پرکُن، به روش مویینگی

بپرس