bray

/ˈbreɪ//breɪ/

معنی: عرعر، عرعرکردن
معانی دیگر: (مانند خر) عرعر کردن، صدای عرعر مانند، صدای نکره، صدای ناهنجار، نفیر، صدای عرعر مانند ایجاد کردن، (در هاون) کوفتن و آرد کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the cry uttered by a donkey.

(2) تعریف: a sound resembling such a cry.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: brays, braying, brayed
(1) تعریف: to shout the harsh, breathy cry of a donkey.

(2) تعریف: to make a loud sound similar to such a cry.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to utter in a loud, unpleasant tone.

- He had a tendency to bray his complaints.
[ترجمه گوگل] او تمایل داشت شکایت های خود را به زبان بیاورد
[ترجمه ترگمان] به عرعر کردن شکایت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: brays, braying, brayed
• : تعریف: to pound until fine, in or as if in a mortar.
مشابه: pulverize

جمله های نمونه

1. the bray and roar of traffic
صدای بلند و گوشخراش وسایط نقلیه

2. the loud bray of donkeys woke me up
صدای بلند عرعر خرها بیدارم کرد.

3. If a donkey brays at you, don’t bray at him.
[ترجمه گوگل]اگر الاغی به تو فحاشی کرد، به او دعا نکن
[ترجمه ترگمان]اگر یک الاغ در حال عرعر کردن با شما عرعر می کند، bray نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They bray most that can do least.
[ترجمه گوگل]آن‌ها بیشترین چیزی را که می‌توانند انجام دهند، انجام می‌دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها عرعر کردن را بیشتر از همه می توانند انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If a donkey bray at you, don't bray at him.
[ترجمه گوگل]اگر الاغی به تو سَر می زند، به او دعا نکن
[ترجمه ترگمان]اگر a عرعر کنید، bray را don
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The narrow, hot streets dinned with the silver bray of trumpets and the shrieks of dying men and women.
[ترجمه گوگل]خیابان های باریک و داغ با صدای شیپورهای نقره ای و فریاد مردان و زنان در حال مرگ شام می خوردند
[ترجمه ترگمان]کوچه های تنگ و گرم که the silver و فریادهای مردان محتضر و زنان محتضر به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fattah, Bray said, proposed the stock purchase with a caveat that the profit-sharing contract would be terminated.
[ترجمه گوگل]بری گفت که فتاح خرید سهام را با این اخطار پیشنهاد کرد که قرارداد مشارکت در سود فسخ خواهد شد
[ترجمه ترگمان]به گفته فتاح، برای خرید سهام هشدار داد که قرارداد اشتراک سود به اتمام خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Above the decorous chat, the familiar bray of Peregrine's voice could be heard.
[ترجمه گوگل]بالای گپ زیبا، صدای آشنای پرگرین به گوش می رسید
[ترجمه ترگمان]در حالی که صدای تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق تلق و گوش فرا می رسید،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bray and Greenway had now sold the idea for thigh cream two more times.
[ترجمه گوگل]بری و گرین وی اکنون دو بار دیگر ایده کرم ران را فروخته بودند
[ترجمه ترگمان]برای بره و راه سبز این ایده را دو بار به کرم ران فروخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That should keep him away from Olinda Bray! Good heavens!
[ترجمه گوگل]این باید او را از اولیندا برای دور نگه دارد! بهشت بخیر!
[ترجمه ترگمان]\"این باید اونو از\" Olinda بری \" دور نگه داره خدای من!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Low-born king's intimates, Reynold Bray, Richard Empson and Edmund Dudley, devoted themselves to extortion, while the king's spies and "promoters" roamed and listened everywhere.
[ترجمه گوگل]رینولد بری، ریچارد امپسون و ادموند دادلی، نزدیکان کم‌پای پادشاه، خود را وقف اخاذی کردند، در حالی که جاسوسان و «مبلغان» پادشاه در همه جا پرسه می‌زدند و گوش می‌دادند
[ترجمه ترگمان]در حالی که جاسوسان پادشاه، ریچارد Empson و ادموند دادلی، خود را به اخاذی دعوت می کردند، در حالی که جاسوسان پادشاه و تونی در همه جا پرسه می زدند و به همه جا گوش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Margaret Bray says that is a necessary and effective measure.
[ترجمه گوگل]مارگارت بری می گوید که این یک اقدام ضروری و مؤثر است
[ترجمه ترگمان]مارگارت بری می گوید این یک تدبیر ضروری و موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. “Sugar is sugar, ” said Dr. Bray, professor of medicine at the Pennington Biomedical Research Center in Baton Rouge, La.
[ترجمه گوگل]دکتر بری، استاد پزشکی در مرکز تحقیقات زیست پزشکی پنینگتون در باتون روژ، لا، گفت: "شکر شکر است "
[ترجمه ترگمان]دکتر بری، استاد پزشکی در مرکز تحقیقات پزشکی Pennington در Baton Rouge، La گفت: \" شکر شکر است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. IF a donkey brays at you, don't bray at him.
[ترجمه گوگل]اگر الاغی به تو فحش داد، به او دعا نکن
[ترجمه ترگمان]اگر الاغ از طرف شما عرعر می کند، bray نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عرعر (اسم)
ailanthus, bray, heehaw

عرعرکردن (فعل)
bray, heehaw

انگلیسی به انگلیسی

• harsh cry of a donkey, heehaw
utter a loud harsh cry like a donkey
when a donkey brays, it makes the loud, harsh sound that donkeys make. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...the bray of a donkey.

پیشنهاد کاربران

گاهی به معنی شیهه اسب هم هست.
🧸 کلماتی کاربردی برای توصیف صدای حیوانات مختلف: 📢
❗️نکته: بعضی صداها در حیوانات مختلف مشترک است. . .
✅ سگ: bark / woof 🐶
✅ سگ ( در حین عصبانیت ) : growl 🐶
✅ توله سگ: yap 🐶
...
[مشاهده متن کامل]

✅ بز یا گوسفند: bleat 🐏
✅ پرنده یا میمون: chatter 🐧 🐒
✅ قورباغه: croak / ribbit 🐸
✅ مار: hiss 🐍
✅ گرگ یا سگ: howl / growl / bay 🐺
✅ گربه: meow / purr 🐈
✅ گاو: moo / low 🐄
✅ خوک: oink / grunt 🐖
✅ فیل: trumpet 🐘
✅ پرنده: chirp / tweet / twitter / sing 🕊
✅ اسب ( شیهه ) : neigh / whinny / nicker 🐎
✅ زنبور: buzz 🐝
✅ مرغ: cluck / cackle 🐔
✅ خروس: cock - a - doodle - doo / crow 🐓
✅ غاز: honk / quack 🪿
✅ اردک: quack 🦆
✅ موش: squeak 🐀
✅ عقاب: screech / scream 🦅
✅ جغد: hoot / screech 🦉
✅ خفاش: screech 🦇
✅ شیر، خرس، ببر: roar 🦁 🐅 🐻
✅ کلاغ: caw 🐦‍⬛️
✅ خر، گورخر، الاغ: bray 🦓
✅ شتر: grunt 🐪
✅ جیرجیرک: chirp / creak 🦗
✅ دلفین: click 🐬
✅ بوقلمون: gobble 🦃
✅ زرافه: bleat 🦒
✅ صدای هر جوجه پرنده: cheep 🐥
✅ شغال: howl
✅ کفتار: laugh / scream
✅ صدای هر حیوانِ نر بزرگ: bellow 🐋
✅ صدای هر حیوانی که از روی خشم باشه: snarl 😾
✅ صدای کشیدن هوا داخل بینی: sniff 😪
✅ صدای بیرون دادن هوا از داخل بینی: snort 😤

عر عر کردن خر
عر زدن
گریه نوزاد با صدای بلند
حرف خود زا با داد و بیداد گفتن ( همون عر زدن خودمون )
با صدای ناهنجار خندیدن یا گریه کردن یا داد زدن
عرعر الاغ، شیهه، عر عر کردن
The cry of a donkey
با صدای بلند و ناهنجار خندیدن
A loud goofy laugh
Laugh loudly and harshly
Fire alarms clanged and burglar alarms brayed
A braying singing voice

بپرس