brawn

/ˈbrɒn//brɔːn/

معنی: نیرو، نیروی عضلانی، گوشت، ماهیچه
معانی دیگر: زور بازو، سترگی، ستبری، عضلات قوی، (انگلیس) گوشت گراز پخته

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: large, solid muscles.
مترادف: beef, muscles

- He wore sleeveless shirts and took pleasure in displaying his brawn.
[ترجمه گوگل] او پیراهن های بدون آستین می پوشید و از نشان دادن قهقهایش لذت می برد
[ترجمه ترگمان] او پیراهن های بی آستین پوشیده بود و از نشان دادن ماهیچه هاش لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: muscular strength.
مترادف: beef, huskiness, might, muscle, sinew, strength
مشابه: main, potency, power

- He won his fights with his brain instead of his brawn.
[ترجمه گوگل] او دعواهایش را با مغزش به جای قهقهه پیروز می کرد
[ترجمه ترگمان] اون به جای ماهیچه هاش با مغزش مبارزه می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His brawn impressed the other competitors.
[ترجمه گوگل] قدرت او سایر رقبا را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان] براون تحت تاثیر سایر رقبا قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he has more brawn than brain
عضله ی قوی بیشتر دارد تا عقل و درایت.

2. A wanton woman prefers brawn to brains.
[ترجمه گوگل]یک زن بداخلاق قهوه ای را به مغز ترجیح می دهد
[ترجمه ترگمان]یک زن هرزه عضلانی را به مغز و مغز ترجیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They relied on brains rather than brawn.
[ترجمه گوگل]آنها به جای مغز متکی به مغز بودند
[ترجمه ترگمان]بیشتر به مغز تکیه می کردند تا عضلات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In this job you need both brains and brawn.
[ترجمه گوگل]در این شغل شما هم به مغز و هم به مغز نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]در این شغل شما هم به مغز و هم برای عضله احتیاج دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's got plenty of brains as well as brawn.
[ترجمه گوگل]او همچنین مغزهای زیادی دارد و همچنین ضخیم است
[ترجمه ترگمان]مغز زیادی هم به اندازه ماهیچه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You need brains as well as brawn to do this job.
[ترجمه گوگل]شما برای انجام این کار به مغز و همچنین قوه‌ای نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]شما برای انجام این کار به مغز و نیز عضله نیاز دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jobs requiring mere brawn are dwindling, replaced by lower-paid jobs requiring skill, education and a high degree of interpersonal polish.
[ترجمه گوگل]مشاغلی که صرفاً نیاز به تناسب اندام دارند در حال کاهش هستند و جای خود را به مشاغل کم درآمدی می دهند که به مهارت، تحصیلات و درجه بالایی از صیقل دادن بین فردی نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]مشاغل با دست مزد پایین که نیاز به مهارت، تحصیلات و درجه بالایی از جلای بین فردی دارند، رو به کاهش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gammage was the brains, and Seals was the brawn.
[ترجمه گوگل]گاماژ مغزها بود و مهرها مغزها
[ترجمه ترگمان]Gammage مغز، نیروی دریایی، ماهیچه و ماهیچه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The battle of brawn . . . and the clash of the coxes.
[ترجمه گوگل]نبرد براون و برخورد کوکس ها
[ترجمه ترگمان]نبرد of و نبرد of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The battle was won by brain rather than brawn.
[ترجمه گوگل]این نبرد به جای اینکه با قوه قهریه برنده شود، با مغز پیروز شد
[ترجمه ترگمان]این نبرد به جای عضله، توسط مغز به پیروزی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Brawn is usually square in shape and therefore quite unlike a sausage, although it is classified as one.
[ترجمه گوگل]براون معمولاً مربع شکل است و بنابراین کاملاً بر خلاف سوسیس است، اگرچه به عنوان یکی طبقه بندی می شود
[ترجمه ترگمان]Brawn معمولا به شکل مربعی است و بنابراین بی شباهت به یک سوسیس نیست، اگر چه به عنوان یکی از آن ها طبقه بندی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Brawn would be made from the trotters and the ears, and then there was the head.
[ترجمه گوگل]براون از ران و گوش‌ها ساخته می‌شد و سپس سر بود
[ترجمه ترگمان]Brawn از the و گوش ساخته می شد و آنگاه سر در میان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What they lack in brawn they make up for in skill.
[ترجمه گوگل]آنچه را که در قهقهه کم دارند در مهارت جبران می کنند
[ترجمه ترگمان]آنچه را که کم دارند برای مهارت بالا می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was brawn, a meat boiled with sugar and cloves, thickened with cinnamon and ginger and garnished with boar ribs.
[ترجمه گوگل]قهوه ای بود، گوشتی که با شکر و میخک آب پز شده بود، با دارچین و زنجبیل غلیظ شده بود و با دنده های گراز تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]عضله داشت، یک گوشت آب پز با شکر و میخک، غلیظ با دارچین و زنجبیل که به گوشت گراز آراسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیرو (اسم)
gut, strength, might, energy, force, power, pep, breath, vigor, blood, brawn, thrust, tuck, zip, vim, leverage, tonus, puissance, vis

نیروی عضلانی (اسم)
brawn, muscle, thews

گوشت (اسم)
flesh, bully, brawn, meat, viand

ماهیچه (اسم)
brawn, muscle, torus

انگلیسی به انگلیسی

• boar or pig's flesh; muscles, strength
brawn is physical strength.
brawn is food made from pieces of pork and jelly pressed together so that it is solid and can be sliced.

پیشنهاد کاربران

عضله ، ماهیچه ، قدرت عضله / ماهیچه
نیروی بدنی نه ذهنی و هوشی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : brawn / brawniness
✅️ صفت ( adjective ) : brawny
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس