اسم ( noun )مشتقات: brattish (adj.), bratty (adj.)
• : تعریف: an annoying, spoiled, or badly behaved child.
جمله های نمونه
1. he is a spoiled brat
بچه ی لوس و ننری است.
2. He's a spoilt brat and it's about time he learnt to behave properly.
[ترجمه فائره] او یک بچه لوس و بی ادب است و زمانش رسیده که یاد بگیرد درست رفتار کند.
|
[ترجمه گوگل]او یک دلقک لوس است و زمان آن فرا رسیده است که یاد بگیرد درست رفتار کند [ترجمه ترگمان]او یک بچه لوس و لوس است و درباره زمانی است که یاد می گیرد درست رفتار کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A little brat named Oliver sneaked on me.
[ترجمه گوگل]یک دلقک کوچک به نام الیور یواشکی به سمت من آمد [ترجمه ترگمان] یه بچه لوس به اسم \"الیور\" دزدکی اومد پیش من [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Ben was a spoilt brat .
[ترجمه نیلو] بن یه بچه ی لوس و ننر بود
|
[ترجمه گوگل]بن یک دلقک خراب بود [ترجمه ترگمان]بن یه بچه لوس و لوس بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The Brat Pack is not exclusively male.
[ترجمه گوگل]Brat Pack منحصراً مرد نیست [ترجمه ترگمان]بسته بندی برات به طور انحصاری مرد نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Now go away, you nasty little brat.
[ترجمه گوگل]حالا برو برو، ای بچه بداخلاق [ترجمه ترگمان] حالا برو گمشو، بچه لوس کوچولو [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Jocasta struck him as a typical Hollywood brat, neglected, indulged, selfish and forced to grow up too fast.
[ترجمه گوگل]ژوکستا او را به عنوان یک دزد معمولی هالیوود، نادیده گرفته، زیادهروی، خودخواه و مجبور به بزرگ شدن خیلی سریع مینمود [ترجمه ترگمان]Jocasta به عنوان یک بچه معمول هالیوودی به او حمله کرد، مورد غفلت قرار گرفت، خودخواه شد، خودخواه و اجباری شد که خیلی زود بزرگ شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. McCarthy, you may recall, was the angelic-looking Brat Packer who did that crazy thing with his eyes.
[ترجمه گوگل]شاید به خاطر بیاورید مک کارتی برات پکر با ظاهری فرشته بود که این کار دیوانه وار را با چشمانش انجام داد [ترجمه ترگمان]در مکارتی استراوس، شاید یادت بیاد، اون کسی که اون کار احمقانه رو با چشماش انجام داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This is like an upper class brat.
[ترجمه گوگل]این مثل یک دزد طبقه بالاست [ترجمه ترگمان]این مثل یک بچه رده بالایی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Stop acting like a spoiled brat.
[ترجمه گوگل]از رفتار کردن مثل یک دلقک خراب دست بردارید [ترجمه ترگمان]مثل یه بچه لوس رفتار نکن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Katie's a spoiled brat because her parents indulge her too much.
[ترجمه گوگل]کتی یک دلقک لوس است زیرا والدینش بیش از حد به او اصرار می کنند [ترجمه ترگمان]کتی یک بچه لوس و لوس است که پدر و مادرش او را خیلی دوست دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Danny's such a horrible little brat.
[ترجمه گوگل]دنی یک پسر بچه وحشتناک است [ترجمه ترگمان]دنی یه بچه لوس little [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The Brat Pack came into being sometime in the early eighties.
[ترجمه گوگل]Brat Pack زمانی در اوایل دهه هشتاد به وجود آمد [ترجمه ترگمان]قبیله برات در اوایل دهه هشتاد میلادی وارد این منطقه شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The brat bragged he broke bread with Brad Pit for breakfast.
[ترجمه گوگل]این مرد لاف می زد که برای صبحانه با برد پیت نان را شکست [ترجمه ترگمان]او به من افتخار داد که برای صبحانه نان برشته را شکست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• obnoxious child, annoying child if you call a child a brat, you mean that they are badly behaved; an informal word.
پیشنهاد کاربران
Spoiled brat : بچه بی ادب لوس
NOUN لفظ زننده ای برای خطاب یه بچه هست 🗣️ بِرَت A: C'mon, get up. Come in here. B: No, you can't take the brat. A: Give it to him, you'll take it when you leave. یالا. . یالا. . پاشید، بلند شید. برید تو اون اتاق. ... [مشاهده متن کامل]
توله رو نبر تو، توله رو نبر تو شاغلام. . . بدش بهش. برگشتی میگیری ازش. بِدِش. .
بچه پررو
سرتق
لجباز
گند دماغ
بچه ی خراب شده ( که خراب بار اومده ) - بچه بد رفتار و بد عنق فقط و فقط برای توصیف بچه هاست