brassy

/ˈbræsi//ˈbrɑːsi/

معنی: قلب، بدل، بی شرم، پر رو، بی تدبیر، برنگ برنج، برنج مانند
معانی دیگر: وابسته به برنج، پرنگی، برنجی، برنجین، به رنگ برنج، پرنگین، برنج فام، ارزان و پر نمایش، (صدای) بلند و گوشخراش، نابخرد، پست، فرومایه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: brassier, brassiest
مشتقات: brassily (adv.), brassiness (n.)
(1) تعریف: made of, decorated with, or resembling brass.
مشابه: brazen

(2) تعریف: characterized by the sound of brass instruments.

(3) تعریف: brazenly bold; impudent; insolent.
متضاد: demure
مشابه: bold, brazen

- Asking for a raise after two days at work was brassy.
[ترجمه گوگل] درخواست افزایش حقوق بعد از دو روز کار بسیار سخت بود
[ترجمه ترگمان] پس از دو روز کار پر از brassy بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: loud and showy; ostentatious.
متضاد: modest
اسم ( noun )
• : تعریف: variant of brassie.

جمله های نمونه

1. Musicians blast their brassy jazz from street corners.
[ترجمه گوگل]نوازندگان موسیقی جاز برنجی خود را از گوشه و کنار خیابان به صدا در می آورند
[ترجمه ترگمان]نوازندگان در گوشه خیابان آهنگ جاز خود را اجرا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A woman with big brassy ear-rings.
[ترجمه گوگل]زنی با گوشواره های برنجی بزرگ
[ترجمه ترگمان] یه زن با حلقه های کون گنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was your typical brassy blonde.
[ترجمه گوگل]او بلوند برنجی معمولی شما بود
[ترجمه ترگمان] اون بلوند معمولی تو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Clouds like brassy cauliflowers form over the steel-blue blades of the distant mountain range that borders the plain.
[ترجمه گوگل]ابرهایی مانند گل کلم های برنجی بر روی تیغه های آبی مایل به فولاد رشته کوه های دوردست که در همسایگی دشت قرار دارند، تشکیل می شوند
[ترجمه ترگمان]ابرها همچون brassy cauliflowers روی تیغه های آبی رنگ رشته کوه دور دامنه کوهستان که هم مرز با دشت است، شکل گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The brassy boys put their tongues out at us.
[ترجمه گوگل]پسرهای برنجین زبانشان را برای ما درآوردند
[ترجمه ترگمان]پسرهای brassy زبانشان را به طرف ما دراز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Those ladies were brassy and busty, with pudgy fingers and painted eyes.
[ترجمه گوگل]آن خانم ها برنجی و سینه اندام بودند، با انگشتان پژمرده و چشم های رنگ شده
[ترجمه ترگمان]این خانم ها brassy و busty بودند، با انگشت های گوشتالو و چشمان painted
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. From the telescreen a brassy female voice was squalling a patriotic song.
[ترجمه گوگل]از روی صفحه تلویزیون، صدای زن برنجینی آهنگی میهن پرستانه را می پیچید
[ترجمه ترگمان]از تله اسکرین صدای brassy بود که یک تصنیف عامیانه را به هم می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. the brassy blonde behind the bar.
[ترجمه گوگل]بلوند برنجی پشت میله
[ترجمه ترگمان]the بلوند پشت بار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Adds silvery brightness to gray hair and neutralizes brassy tones in all shades.
[ترجمه گوگل]درخشندگی نقره ای را به موهای خاکستری اضافه می کند و رنگ های برنجی را در تمام سایه ها خنثی می کند
[ترجمه ترگمان]نور نقره ای رنگی به موهای خاکست ریش، tones را از همه shades خنثی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do not play brass — no brassy Broadway songs, brass bands, marching bands, or big bands that feature brass, except a muted flugelhorn.
[ترجمه گوگل]برنج ننوازید - هیچ آهنگ برنجی برادوی، گروه‌های برنجی، گروه‌های راهپیمایی، یا گروه‌های موسیقی بزرگی که دارای برنج هستند، وجود ندارد، به‌جز یک flugelhorn خاموش
[ترجمه ترگمان]از آهنگ های رقص brassy و bands و گروه های موسیقی و دسته های بزرگ برنجی که به جز یک flugelhorn muted،، بازی نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When I reached Denis's, I'd almost forgotten about my brassy hair.
[ترجمه گوگل]وقتی به دنیس رسیدم، تقریباً موهای برنجی ام را فراموش کرده بودم
[ترجمه ترگمان]وقتی به دنیس رسیدم تقریبا موهای brassy را فراموش کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Duke Ellington and Count Basie also tarnished their reputations by recording brassy versions of Beatle tunes.
[ترجمه گوگل]دوک الینگتون و کنت بیسی نیز با ضبط نسخه های برنجی آهنگ های بیتل، شهرت خود را خدشه دار کردند
[ترجمه ترگمان]دوک Ellington و کنت Basie نیز با ثبت versions آهنگ of شهرت خود را لکه دار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Directly behind him was a huge billboard with her picture looming big and brassy back at her.
[ترجمه گوگل]درست پشت سر او یک بیلبورد بزرگ بود که عکس او بزرگ و برنجی به سمت او بود
[ترجمه ترگمان]درست پشت سر او یک بیلبورد بزرگ با تصویر her و brassy بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The men stir earlier in Glasgow; and the women have more brassy outfits.
[ترجمه گوگل]مردها زودتر در گلاسکو به هم می زنند و زنان لباس های برنجی بیشتری دارند
[ترجمه ترگمان]این مردان پیش تر در گلاسکو حرکت می کردند؛ و زنان brassy بیشتری نسبت به آن ها داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قلب (اسم)
heart, anagram, midst, brassy, counterfeit

بدل (صفت)
false, spurious, brassy, appositive

بی شرم (صفت)
audacious, brassy, brash, brazen, shameless, unabashed, immodest, barefaced, malapert, brazen-faced

پر رو (صفت)
fresh, impudent, brassy, presuming, immodest, barefaced, saucy, cheeky, nervy, pert, bold-faced, brazen-faced, flip, lippy, pushing

بی تدبیر (صفت)
brassy, imprudent

برنگ برنج (صفت)
brassy

برنج مانند (صفت)
brassy

انگلیسی به انگلیسی

• something which is made of or similar to brass; insolent person, rude person
impudent; made of brass; like brass
if you describe something as brassy, you mean that it has a yellowish metallic colour.
a sound that is brassy is unpleasantly harsh and loud.
if a person's appearance or behaviour is brassy, they have very poor taste and they dress or behave in a way that is too bright, daring, harsh, or lively.

پیشنهاد کاربران

Brassy cough:
● سرفه ی بلند و خشن ( شبیه هاپ هاپ سگ:barking cough )
● از علائم بیماری croup ( خروسک )

بپرس