معنی: خس، گستاخ، متهور، بی شرم، عجول و بی پروا، بی حیامعانی دیگر: زود شکن (مانند برخی چوب ها)، ترد، عجول، پر شتاب، بی محابا، شورتی، (به طور ناخوشایند) بی باک، پررو، پر مدعا، رجوع شود به: pyrosis، خرده ی هر چیز (مثلا خرده سنگ یا خرده یخ)، خردیزه، پاره، گستا
- Show confidence during your job interview but avoid appearing brash.
[ترجمه شاهین شاهی] اعتماد به نفس خود را در طی مصاحبه شغلی خود نشان دهید، اما از گستاخی کردن بپرهیزید
|
[ترجمه گوگل] در طول مصاحبه شغلی خود اعتماد به نفس خود را نشان دهید اما از ظاهر گستاخی خودداری کنید [ترجمه ترگمان] اعتماد به نفس خود را در طی مصاحبه شغلی خود نشان دهید، اما از ظاهر شدن خود اجتناب کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She worried that her son's brash decision would get him into trouble.
[ترجمه آذر] او نگران بود که تصمیم بی محابای پسرش ، او را به دردسر بیاندازد
|
[ترجمه گوگل] او نگران بود که تصمیم جسورانه پسرش او را به دردسر بیاندازد [ترجمه ترگمان] او نگران بود که این تصمیم عاقلانه پسرش او را به دردسر می انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Brash noisy journalists were crowding around the ambassador.
[ترجمه اردوان رفیعی] خبرنگاران گستاخ و پر سر و صدا اطراف سفیر ازدحام کرده بودند.
|
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران پر سر و صدا در اطراف سفیر ازدحام کردند [ترجمه ترگمان]خبرنگاران پر سر و صدا در اطراف سفیر جمع شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]پاسخ های گستاخانه او مصاحبه کنندگان را آزار می داد [ترجمه ترگمان]پاسخ های گستاخانه او interviewers را آزرده ساخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. On stage she seems hard, brash and uncompromising.
[ترجمه شاهین شاهی] روی صحنه، محکم، جسور و سازش ناپذیر به نظر می رسد
|
[ترجمه گوگل]او روی صحنه سخت، گستاخ و سازش ناپذیر به نظر می رسد [ترجمه ترگمان]بر روی صحنه، به نظر سخت، گستاخ و سازش ناپذیر به نظر می رسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Don't you think that suit's a bit brash for a funeral?
[ترجمه Fargol] ایا شما فکر نمی کنید این کت و شلوار یه زره جلف است برای مراسم تشییع جنازه؟
|
[ترجمه گوگل]آیا فکر نمی کنید آن کت و شلوار برای مراسم تشییع جنازه کمی گستاخانه است؟ [ترجمه ترگمان]فکر نمی کنی که این کت و شلوار واسه تشییع جنازه یه ذره brash؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He scares people away by being so brash.
[ترجمه Afshin] او با پررویی و گستاخیش مردم را از خود دور می کرد
|
[ترجمه شاهین شاهی] او بخاطر گستاخی زیادش مردم را از خود میراند
|
[ترجمه گوگل]او با گستاخی مردم را می ترساند [ترجمه ترگمان]او مردم را با این همه brash می ترساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The painting was bold, brash, and modern.
[ترجمه شاهین شاهی] نقاشی بی پرده و جسورانه و مدرنی بود
|
[ترجمه گوگل]نقاشی جسورانه، جسورانه و مدرن بود [ترجمه ترگمان]نقاشی جسورانه، گستاخانه، و مدرن بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It was real gold but it still looked brash and cheap.
[ترجمه گوگل]طلای واقعی بود اما هنوز هم بیعیب و ارزان به نظر میرسید [ترجمه ترگمان]طلای واقعی بود، اما هنوز هم brash و ارزان می نمود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. That brash boy has been careless enough to prang up his girlfriend.
[ترجمه گوگل]آن پسر گستاخ به اندازه کافی بی توجه بوده که دوست دخترش را به سخره بگیرد [ترجمه ترگمان]اون پسر شنگول به اندازه کافی بی دقتی کرده که یه تصادف با دوست دخترش انجام بده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Beneath his brash exterior, he's still a little boy inside.
[ترجمه فروغ] زیرظاهر گستاخانه اش ، در درون هنوز یک پسر کوچولوست
|
[ترجمه گوگل]در زیر ظاهر بیرحمانهاش، او هنوز یک پسر کوچک است [ترجمه ترگمان]زیر ظاهر brash، هنوز هم پسر کوچکی در داخل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He was wearing a rather brash tie.
[ترجمه گوگل]او یک کراوات نسبتاً عجولانه بسته بود [ترجمه ترگمان]کراوات نسبتا brash پوشیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We could not carry out that brash plan.
[ترجمه گوگل]ما نمیتوانستیم آن نقشه واهی را اجرا کنیم [ترجمه ترگمان]ما نمی توانستیم آن نقشه brash را اجرا کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It s brash, fast, slickly arranged big-band music that hits the accents with deft conviction.
[ترجمه گوگل]این یک موسیقی بیگ باند بی پروا، سریع و منظم است که لهجه ها را با قاطعیت ماهرانه ای نشان می دهد [ترجمه ترگمان]بی brash، سریع، slickly موسیقی بزرگ را ترتیب داده بود که با اعتقاد زیرکانه به لهجه the گوش می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In 196 however, after two mediocre seasons, a brash new chairman, John Ireland, suddenly sacked him.
[ترجمه گوگل]با این حال، در سال 196، پس از دو فصل متوسط، یک رئیس جدید گستاخانه، جان ایرلند، ناگهان او را اخراج کرد [ترجمه ترگمان]اما در سال ۱۹۶، بعد از دو فصل متوسط، یک رئیس جدید جدید، جان ایرلند، ناگهان او را اخراج کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It was gawky, hesitant, and brash.
[ترجمه گوگل]بداخلاق، مردد و گستاخ بود [ترجمه ترگمان]It، مردد، و بی پروا بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The hotel bar was full of brash, noisy journalists.
[ترجمه گوگل]بار هتل مملو از روزنامه نگاران گستاخ و پر سر و صدا بود [ترجمه ترگمان]بار هتل پر از روزنامه نگاران جنجالی و پر سر و صدا بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• garbage, rubbish rash, hasty; impudent; bold, reckless if someone's behaviour is brash, they are being too confident and aggressive.
پیشنهاد کاربران
گستاخ، گستاخانه مثال؛ He made a brash decision without consulting anyone else. In a discussion about a risky business move, someone might say, “That’s a brash move, but it could pay off. ” A person might describe a confrontational individual as, “He’s always so brash, never thinking before he speaks. ” ... [مشاهده متن کامل]
بی حیا
گنده گوز
این کلمه هم میتونه اسم باشه هم صفت دارای بار معنایی منفی هست معنی: ( انسان ) گستاخ ، پررو در انگلیسی بریتانیایی:👇🏻 ( مکان ) بیش از حد شلوغ ( شی، لباس و . . ) بیش از حد براق و روشن منبع :کتاب ۱۱۰۰کلمه