brandy

/ˈbrændi//ˈbrændi/

معنی: عرق، کنیاک، براندی
معانی دیگر: مشروب الکلی حاصل از تخمیر آب میوه، براندی (مشروب الکلی که از شراب به دست می آید)، با کنیاک مخلوط کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: brandies
• : تعریف: a strong alcoholic beverage made by distilling fermented fruit juice or wine.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: brandies, brandying, brandied
• : تعریف: to flavor, combine, or preserve with brandy.

جمله های نمونه

1. cherry brandy
براندی گیلاس

2. neat brandy
براندی خالص (که به آن آب و غیره نیافزوده اند)

3. a dram of brandy
کمی براندی

4. a salad drenched in brandy
سالادی که در براندی خوابانده شده است

5. flame the roast with brandy
گوشت گاو بریان شده را با براندی شعله ور کردن

6. having a few dollops of brandy
صرف مقدار کمی براندی

7. he poured me a jolt of brandy
او یک گیلاس براندی برایم ریخت.

8. The alcoholic strength of brandy far exceeds that of wine.
[ترجمه گوگل]قدرت الکلی براندی بسیار بیشتر از شراب است
[ترجمه ترگمان]نیروی الکلی براندی خیلی بیشتر از آن است که شراب را از آن بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's stocking up with wine and brandy for the party tonight.
[ترجمه گوگل]او برای مهمانی امشب شراب و براندی تهیه می کند
[ترجمه ترگمان]امشب با شراب و براندی برای مهمانی حاضر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sean drank a large glass of brandy to calm his nerves.
[ترجمه گوگل]شان یک لیوان بزرگ براندی نوشید تا اعصابش آرام شود
[ترجمه ترگمان]شان یک لیوان بزرگ براندی نوشید تا اعصابش را آرام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She likes to add a drop of brandy to her tea.
[ترجمه گوگل]او دوست دارد یک قطره براندی به چایش اضافه کند
[ترجمه ترگمان]دلش می خواهد یک قطره براندی به چایش اضافه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Brenda knocked the brandy back quickly.
[ترجمه گوگل]برندا به سرعت براندی را پس زد
[ترجمه ترگمان]براندا به سرعت براندی را کنار زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Would you like a drop of brandy?
[ترجمه گوگل]آیا یک قطره براندی میل دارید؟
[ترجمه ترگمان]کنیاک میل دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His excuse for drinking brandy is that it's said to aid digestion.
[ترجمه گوگل]بهانه او برای نوشیدن براندی این است که گفته می شود به هضم غذا کمک می کند
[ترجمه ترگمان]بهانه او برای نوشیدن براندی است که به گوارش کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He went and poured a brandy for Dena and brought it to her.
[ترجمه گوگل]رفت و برای دنا براندی ریخت و برایش آورد
[ترجمه ترگمان]رفت و یک براندی برای dena ریخت و برایش آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The brandy fully/completely restored him.
[ترجمه گوگل]براندی به طور کامل/کاملاً او را ترمیم کرد
[ترجمه ترگمان]براندی او را کاملا باز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عرق (اسم)
arrack, sweat, perspiration, distillate, brandy, vodka, transudation

کنیاک (اسم)
brandy, cognac

براندی (اسم)
brandy

انگلیسی به انگلیسی

• type of alcoholic drink
mix with brandy
brandy is a strong alcoholic drink, usually made from wine.

پیشنهاد کاربران

براندی ( نوعی نوشیدنی الکی بسیار قوی _ساخته شده از شراب )
a strong alcoholic drink made from wine or fruit juice
e. g. She bought me a brandy and made me drink it.
brandy
کنیاک - - یک لیوان کنیاک

بپرس