brand

/ˈbrænd//brænd/

معنی: مارک، نوع، انگ، داغ، نیمسوز، جنس، رقم، لکه بدنامی، علامت داغ، اتش پاره، جور، نشان، علامت گذاشتن، لکه دار کردن، داغ کردن، داغ زدن، خاطرنشان کردن
معانی دیگر: چوب نیم سوخته، نشانی که با آهن داغ بر پوست حیوانات و جنایتکاران می زدند (به منظور شناسایی)، آهنی که با آن داغ می زنند، نشان دار کردن (با داغ)، ننگ، نشان بی آبرویی، لکه ی بدنامی، ننگین کردن، نشان ویژه، مارک (برچسب)، گونه، نشان تجارتی، نوع مخصوص، نقش بستن، (قدیمی) شمشیر، داه، داه ودرفش، علامت، درشعر داه کردن، داه زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a particular make, kind, or variety of product, identified with a certain manufacturer by a specific name or mark.
مترادف: label, make, trademark, variety
مشابه: class, kind, name, sort

- I've always used this brand of detergent.
[ترجمه گوگل] من همیشه از این مارک شوینده استفاده کرده ام
[ترجمه ترگمان] من همیشه از این نوع مواد شوینده استفاده کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Can you really tell the difference between this brand and the cheaper one?
[ترجمه گوگل] آیا واقعاً می توانید تفاوت بین این مارک و ارزان تر را تشخیص دهید؟
[ترجمه ترگمان] آیا واقعا می توانید تفاوت بین این برند و قیمت ارزان تر را بگویید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a particular kind or variety of anything.
مترادف: kind, sort, type, variety
مشابه: class

- His brand of humor doesn't amuse me.
[ترجمه گوگل] شوخ طبعی او مرا سرگرم نمی کند
[ترجمه ترگمان] شوخ طبعی او مرا سرگرم نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a mark made, as on cattle, by burning with a hot iron, to indicate identity or ownership.
مشابه: identification, mark

- They checked the brand to see if the cattle were stolen.
[ترجمه گوگل] آنها مارک را بررسی کردند تا ببینند دام ها دزدیده شده اند یا خیر
[ترجمه ترگمان] آن ها نشان دادند که آیا گاو دزدیده شده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The ranch's brand was the letter S.
[ترجمه گوگل] نام تجاری مزرعه حرف S بود
[ترجمه ترگمان] نام این مزرعه متعلق به این مزرعه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the iron so used.
مترادف: branding iron

(5) تعریف: a mark of disgrace or shame; stigma.
مترادف: blemish, blot, smirch, spot, stain, stigma
مشابه: smear

- She was forced to wear the letter A as the brand of an adulteress.
[ترجمه seraji] آن زن طبق قانون مجبور بودبه عنوان یک زناکار لباسی که با حرف A نشانه گذاری شده بود بپوشد.
|
[ترجمه گوگل] او مجبور شد حرف A را به عنوان مارک یک زن زناکار بپوشد
[ترجمه ترگمان] او مجبور شد که نامه را به عنوان یکی از adulteress an بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: a piece of wood partly burned or burning.
مترادف: firebrand
مشابه: torch
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: brands, branding, branded
مشتقات: brander (n.)
(1) تعریف: to mark with or as if with a hot iron.
مترادف: mark, sear

- The ranchers prepared to brand their cattle.
[ترجمه گوگل] دامداران آماده شدند تا گاوهای خود را برند کنند
[ترجمه ترگمان] The حاضر بودند احشام خود را برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to mark with disgrace or shame; stigmatize.
مترادف: stain, stigmatize
مشابه: blemish, discredit, disgrace, mark, smirch

- For this act, he was branded a traitor.
[ترجمه گوگل] به خاطر این عمل او را خیانتکار معرفی کردند
[ترجمه ترگمان] برای این کار او را خائن خطاب می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. pari brand rice
برنج پری نشان

2. the brand name is on a tab behind the collar of the shirt
نام سازنده بر زبانه ی پارچه ای در پشت یقه ی پیراهن دیده می شود.

3. the brand of criminal activity
بدنامی (ناشی از) اعمال تبهکارانه

4. what brand is this tea?
این چای از چه نوع است ؟

5. what brand of soap do you use?
چه نوع صابونی مصرف می کنید؟

6. a name brand
کالای مارک معروف

7. a new brand of poetry
گونه ی تازه ای از شعر

8. he took a brand from the fireplace and threw it at the burglar
یک هیزم مشتعل را از شومینه برداشت و (آن را) به طرف سارق پرتاب کرد.

9. those cattle bore the brand of his ranch
آن احشام دارای داغ (ویژه ی) مزرعه ی گاوداری او بودند.

10. in the past, they used to brand criminals on the forehead
در گذشته پیشانی تبهکاران را داغ می زدند.

11. What is your favourite brand of cigarettes?
[ترجمه گوگل]مارک سیگار مورد علاقه شما چیست؟
[ترجمه ترگمان]این نوع سیگار مورد علاقه تو چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There's something charminglyold-fashioned about his brand of entertainment.
[ترجمه گوگل]در برند سرگرمی او چیزی جذاب و قدیمی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک چیز عجیب و غریب در مورد نمایش his وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What brand of detergent do you use?
[ترجمه گوگل]از چه مارکی از مواد شوینده استفاده می کنید؟
[ترجمه ترگمان]چه نوع مواد شوینده استفاده می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This brand of tinned food does not contain artificial coloring.
[ترجمه گوگل]این برند غذای کنسرو شده حاوی رنگ مصنوعی نیست
[ترجمه ترگمان]این نوع از غذاهای کنسروی، حاوی رنگ مصنوعی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What brand is your new auto?
[ترجمه گوگل]خودروی جدید شما چه مارکی است؟
[ترجمه ترگمان]اتومبیل جدید شما کدام برند است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. What brand of eyewash do you like?
[ترجمه گوگل]چه مارک چشم شویایی رو دوست دارید؟
[ترجمه ترگمان]چه جور eyewash دوست داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Which brand of toothpaste do you prefer?
[ترجمه گوگل]کدام مارک خمیر دندان را ترجیح می دهید؟
[ترجمه ترگمان]کدام برند خمیر دندان را ترجیح می دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. His waterproof trousers were brand new and stiff.
[ترجمه گوگل]شلوار ضد آب او کاملاً نو و سفت بود
[ترجمه ترگمان]شلوارهای His کاملا نو و سفت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مارک (اسم)
score, mark, brand, stripe

نوع (اسم)
breed, persuasion, order, quality, nature, suit, sort, manner, kind, type, stamp, brand, method, class, species, genre, gender, genus, ilk, kidney, variety, speckle

انگ (اسم)
brand, hallmark

داغ (اسم)
stamp, mark, brand, therm, stain, stigma, scorcher

نیمسوز (اسم)
brand, firebrand

جنس (اسم)
breed, material, substance, stuff, kind, stamp, brand, mettle, commodity, ware, genre, gender, genus

رقم (اسم)
character, sort, number, figure, statistic, type, brand, item, digit, numeral, symbol

لکه بدنامی (اسم)
slur, brand

علامت داغ (اسم)
brand

اتش پاره (اسم)
brand, firebrand

جور (اسم)
sort, kind, brand, class, tyranny, oppression, genre, genus, ilk

نشان (اسم)
trace, attribute, tally, score, slur, benchmark, indication, token, aim, show, sign, seal, stamp, target, mark, marking, insignia, signal, emblem, symptom, brand, presage, track, banner, badge, clue, standard, ensign, vexillum, impress, hallmark, plaque, caret, chalk, cicatrix, symbol, vestige, medal, memento

علامت گذاشتن (فعل)
mark, apostrophize, brand

لکه دار کردن (فعل)
distaste, foul, blame, blemish, slur, speck, soil, brand, denigrate, gaum, taint, stain, traduce, besmirch, tarnish, smear, calumniate, maculate, mottle, smirch, sully, smutch, stigmatize, stipple

داغ کردن (فعل)
brand, singe, cauterize

داغ زدن (فعل)
brand, cauterize

خاطرنشان کردن (فعل)
brand

تخصصی

[صنعت] نام تجاری - یک نام یا نماد منحصر بفرد که برای تمایز بین محصولات یا خدمات بکار می رود. نامگذاری تجاری عملی است که سبب تشخیص فوری نام یک شرکت، محصول یا خدمت توسط مشتریان و مشتریان بالقوه می شود.
[نساجی] علامت تجاری

انگلیسی به انگلیسی

• product manufactured by a company and given a specific name or mark, trademark; kind, type, variety; mark made by burning; mark of disgrace; hot iron used for branding
mark with a branding iron; disgrace, condemn
a brand of a product is the version made by one particular manufacturer.
you can refer to a kind of thought, behaviour, or writing as a particular brand of it.
if you are branded as something bad, people decide and say that you are that thing.
when an animal is branded, a permanent mark is burned on its skin, in order to indicate who it belongs to.
see also branded.

پیشنهاد کاربران

برند، نشان تجاری
مثال: Nike is a well - known brand in the sportswear industry.
نایکی یک برند معروف در صنعت لباس ورزشی است.
داغ کردن و حرارت بخشیدن
نمانام
نام تجاری
به معنی بد نام، ننگ هم میتونه باشه
My stepdad didnt want to have a brand new baby
برند را برند می نویسید؟ حال تان خوش نیست؟
یعنی کسی که دنبال معنای این واژه است، و توانسته آن را به انگلیسی بنویسد، تلفظ آن را نمی فهمد؟
اگر معنا یا برابر فارسی سراغ دارید بنویسید، اگر نه لازم نکرده چیزی بنویسید.
...
[مشاهده متن کامل]

در ضمن، کاربر "فریده بدرخانی"، برند همان برند نیست که در علوم مدیریتی و تجارتی استفاده می کنند، واژه خارجی است و برای عامه ای چون شما چی و چطور تلفظ کردن آن اهمیتی ندارد. منِ مترجم باید فارسی بنویسم، وگرنه ارشاد اجازه نشر نمی دهد.
فارسی آن می شود:
نماد تجاری
نشان تجاری
نام تجاری
نماد بازرگانی
نشان بازرگانی
نام بازرگانی
اگر مفید بود لطف کنید لایک بفرمایید. متشکرم.

نام تجاری
هویت
ویژند
این جایگزین از سوی فرهنگستان پیشنهاد شده است. ضمنا برند یک مفهوم انتزاعی است که بیشتر به معنی ارزش و اعتبار یک کسب و کار در بین مشتریان و دیگران است. برند اعم از نام یا نشان تجاری است.
داغ نشان= Brand، برند
داغ نشان سازی= Branding، برندسازی
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) . اسل شناسی واژگان فارسی.
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
#آسانیک گری
نوواژه ی برای جایگزینیِ brand به معنای نشانه ای که بر روی گلّه ها، برده ها یا مجرمان می زدند تا مالکیت یا نسبت آن ها را مشخص کنند؛ امروزه نیز به معنای نشانه ی تجاریِ یک شرکت یا کارخانه یا . . . به کار می رود.
...
[مشاهده متن کامل]

#مرند 👈 morand 👈 مرْ ( کوتاه شده ی واژه ی مُهْر به معنای ابزاری فلزی یا پلاستیکی که روی آن اسم شخص یا بنگاهی را نقش کرده و روی کاغذ یا پاکت به جای امضاء می زنند ← بروید به فرهنگ عمید ) - - َند ( پسوند اسم ساز —� بسنجید با کمند و سَرَند. )

▪️مثال:
۱ - این کت شلوار مُرَندِ ( مارکِ ، برندِ ) دلخواهِ من نیست. من می دهم برایم کت شلوار بدوزند.
از کانال دکتر پاژین https://t. me/JavidPajin

نشان تجاری
معنی کاملا رو هم میده، مثلا کلمه a brand new day یعنی یک روز کاملا جدید
بنام . نامدار
نام و نشان ( بیشتر تجاری ) ، برچسب
اگه به عنوان صفت به کار رود به معنی مشتی ، اسمی ، توپ، استثنایی، عالی
برند
دوستان برند رو مارک یا نشان تجاری ترجمه نکنید. با توجه به متن میتوان برداشت کرد. اما برند هویت محصول، فرد یا سازمان است. و در بازاریابی باید همان "برند" به کار برود.
نظایر آن برند شخصی و . . . هم هست.
در متون سیاسی brand و branded ، عرض یابی کردن و توصیف کردن هم معنی میشه

در متون سیاسی brand به معنی� عرض یابی کردن� چیزی و موضوعی هم معنی میده
نمانام
ظرفی برای نگه داشتن عسل و مربا
بی نظیر
1 انگ زدن
2 خاطرنشان سازی
تقابل جمله من با نقد استاد مرتضی عیوض صحرا
کمی و کاستی های زبان فارسی باعث شده نتوانیم کلمه برند را به درستی معنا کنیم اگر هم بخواهیم باید 4 کلمه برایش بیاوریم که باز هم ناخوانا میشود که برای خوانا شدن باید در فرهنگستان زبان ثبت گردد و یک نسل آن را تکرار کنند تا به خوانایی برسد.
...
[مشاهده متن کامل]

برند یا برندر برای چه کاری بود برای فروختن یا نشان دار کردن یا مهم شدن همه اینها برای پر اهمیت جلوه دادن است. بهتر است بگوییم <نام تجاری=""> که همه آنها را در بر گیرد.

برند
در نظر گرفتن ( کسی بعنوان یک شخصیت بد یا بعنوان کسی که کارهای بد انجام می دهد )
consider� or refer
They branded him as a man without� moral� convictions.
آنها او را فردی بدون اعتقادات اخلاقی در نظر گرفتند ( نسبت دادند، شناختند )
نماد بازرگانی ، نماد تجاری ، نماد صنعتی
نام و نشان تجاری
این واژه نروژی، انگلیسی است -
واژه برند برگرفته از کلمه نروژی برندر، به معنای سوزاندن و داغ کردن است که با گداختن نشانی آن را روی چیزی حک می کردند و توسط وایکینگ ها به فرهنگ واژگان انگلیسی راه یافته و در نهایت در زبان روزانه مرسوم گشته است!
...
[مشاهده متن کامل]

هر نام تنها می تواند یکبار در جایی ( مثل: شرکت، مؤسسه، کالا، جنس و. . . ) به عنوان برند انتخاب یا ثبت شود.
بهتر است برابری برای آن برگزینیم که افزون بر سرواژه بودنش، معنی خود "برند" هم بتونه ازش تداعی بشه!
نامی: اسم مشتق و ترکیبی از: نام و پسوند نسبت، لیاقت ( ی )
مثال: نامی زیبا برای فرزندانمان انتخاب کنیم.
ولی نامی: واژه ای ساده است. مثال: او پزشکی نامی است.
معنی: شُهره، چهره، به نام، اسمی، سرشناس، نامدار، نامور، نام آور - مشهور، معروف، زبانزد، پُر آوازه -
سرآمد، شاخص، اصیل، برجسته، ممتاز - محبوب، گرامی، دوست داشتنی، تو دل برو، خواستنی
سرواژۀ معادلِ فارسیش:
نامی: نشانِ اسمیِ ملیِ یک ( تک )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس