اسم ( noun )
• (1) تعریف: a particular make, kind, or variety of product, identified with a certain manufacturer by a specific name or mark.
• مترادف: label, make, trademark, variety
• مشابه: class, kind, name, sort
• مترادف: label, make, trademark, variety
• مشابه: class, kind, name, sort
- I've always used this brand of detergent.
[ترجمه گوگل] من همیشه از این مارک شوینده استفاده کرده ام
[ترجمه ترگمان] من همیشه از این نوع مواد شوینده استفاده کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من همیشه از این نوع مواد شوینده استفاده کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Can you really tell the difference between this brand and the cheaper one?
[ترجمه گوگل] آیا واقعاً می توانید تفاوت بین این مارک و ارزان تر را تشخیص دهید؟
[ترجمه ترگمان] آیا واقعا می توانید تفاوت بین این برند و قیمت ارزان تر را بگویید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آیا واقعا می توانید تفاوت بین این برند و قیمت ارزان تر را بگویید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a particular kind or variety of anything.
• مترادف: kind, sort, type, variety
• مشابه: class
• مترادف: kind, sort, type, variety
• مشابه: class
- His brand of humor doesn't amuse me.
[ترجمه گوگل] شوخ طبعی او مرا سرگرم نمی کند
[ترجمه ترگمان] شوخ طبعی او مرا سرگرم نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شوخ طبعی او مرا سرگرم نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a mark made, as on cattle, by burning with a hot iron, to indicate identity or ownership.
• مشابه: identification, mark
• مشابه: identification, mark
- They checked the brand to see if the cattle were stolen.
[ترجمه گوگل] آنها مارک را بررسی کردند تا ببینند دام ها دزدیده شده اند یا خیر
[ترجمه ترگمان] آن ها نشان دادند که آیا گاو دزدیده شده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها نشان دادند که آیا گاو دزدیده شده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The ranch's brand was the letter S.
[ترجمه گوگل] نام تجاری مزرعه حرف S بود
[ترجمه ترگمان] نام این مزرعه متعلق به این مزرعه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نام این مزرعه متعلق به این مزرعه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: the iron so used.
• مترادف: branding iron
• مترادف: branding iron
• (5) تعریف: a mark of disgrace or shame; stigma.
• مترادف: blemish, blot, smirch, spot, stain, stigma
• مشابه: smear
• مترادف: blemish, blot, smirch, spot, stain, stigma
• مشابه: smear
- She was forced to wear the letter A as the brand of an adulteress.
[ترجمه seraji] آن زن طبق قانون مجبور بودبه عنوان یک زناکار لباسی که با حرف A نشانه گذاری شده بود بپوشد.|
[ترجمه گوگل] او مجبور شد حرف A را به عنوان مارک یک زن زناکار بپوشد[ترجمه ترگمان] او مجبور شد که نامه را به عنوان یکی از adulteress an بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: a piece of wood partly burned or burning.
• مترادف: firebrand
• مشابه: torch
• مترادف: firebrand
• مشابه: torch
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: brands, branding, branded
مشتقات: brander (n.)
حالات: brands, branding, branded
مشتقات: brander (n.)
• (1) تعریف: to mark with or as if with a hot iron.
• مترادف: mark, sear
• مترادف: mark, sear
- The ranchers prepared to brand their cattle.
[ترجمه گوگل] دامداران آماده شدند تا گاوهای خود را برند کنند
[ترجمه ترگمان] The حاضر بودند احشام خود را برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] The حاضر بودند احشام خود را برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to mark with disgrace or shame; stigmatize.
• مترادف: stain, stigmatize
• مشابه: blemish, discredit, disgrace, mark, smirch
• مترادف: stain, stigmatize
• مشابه: blemish, discredit, disgrace, mark, smirch
- For this act, he was branded a traitor.
[ترجمه گوگل] به خاطر این عمل او را خیانتکار معرفی کردند
[ترجمه ترگمان] برای این کار او را خائن خطاب می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برای این کار او را خائن خطاب می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید