braise

/ˈbreɪz//breɪz/

معنی: گرم کردن، با اتش ملایم پختن
معانی دیگر: (خوراکپزی - گوشت یا سبزی را) اول در روغن کمی سرخ کردن و سپس با کمی آب جوشاندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: braises, braising, braised
• : تعریف: to cook slowly in a small amount of liquid in a covered pot, esp. after sauteeing in fat.

جمله های نمونه

1. The liver is then braised in olive oil.
[ترجمه گوگل]سپس جگر را در روغن زیتون پخته می کنند
[ترجمه ترگمان]سپس کبد در روغن زیتون braised می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I braised some beans to accompany a shoulder of lamb.
[ترجمه گوگل]برای همراهی یک شانه بره، مقداری لوبیا را سرخ کردم
[ترجمه ترگمان]من یه مقدار لوبیا رو درست کردم تا همراه یه بره بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Put the chicken in hot fat and braise thoroughly.
[ترجمه گوگل]مرغ را داخل چربی داغ بریزید و کاملا تفت دهید
[ترجمه ترگمان]جوجه را در چربی و گرم گرم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Less tender cuts Of meat are made tender by mOist heat methods Of cooking: braising and stewing.
[ترجمه گوگل]برش‌های گوشتی که لطیف‌تر هستند، با روش‌های گرمای مرطوب پخته می‌شوند: آب‌پز و خورش
[ترجمه ترگمان]برش های نازک گوشت با استفاده از روش های گرمای moist پخت: braising و stewing ترد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Slow cooking or braising tends to turn fresh mushrooms to mush and to destroy their subtle, ethereal texture.
[ترجمه گوگل]پخت و پز آهسته قارچ‌های تازه را به خمیر تبدیل می‌کند و بافت ظریف و اثیری آن‌ها را از بین می‌برد
[ترجمه ترگمان]آشپزی کند یا braising معمولا قارچ تازه را به حریره گندم تبدیل می کند و بافت ظریف و اثیری آن ها را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many of the recipes for braised and grilled dishes employ thyme in a pivotal role.
[ترجمه گوگل]بسیاری از دستور العمل های پخت و پز و کبابی از آویشن در نقش محوری استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دستور العمل هایی برای braised و غذاهای کبابی از آویشن در یک نقش محوری استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Stars Restaurant offers braised lamb shank with black truffles for $ 24 and shirts for $
[ترجمه گوگل]رستوران استارز ساق بره سرخ شده با ترافل سیاه را به قیمت 24 دلار و پیراهن را به قیمت 24 دلار ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]رستوران ستاره ها braised lamb با truffles های سیاه به قیمت ۲۴ دلار و پیراهن برای هر دلار ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The long braising in wine develops rich flavors.
[ترجمه گوگل]پخت طولانی در شراب باعث ایجاد طعم های غنی می شود
[ترجمه ترگمان]The طولانی در شراب flavors غنی را توسعه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With older wild goose, braising is the preferred method of cooking.
[ترجمه گوگل]در مورد غازهای وحشی مسن تر، پختن روش ترجیحی پخت و پز است
[ترجمه ترگمان]با یک غاز وحشی، braising روش بهتر پخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Methods of cooking such as braising and stewing are used to increase tenderness in tougher cuts of meat.
[ترجمه گوگل]برای افزایش لطافت در برش‌های سفت‌تر گوشت، از روش‌های پخت مانند آب‌پز و خورش استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]روش های پخت مثل braising و stewing برای افزایش حساسیت در برش های گوشت مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This delicious braised duck dish is nicely balanced by the slight sweetness and tartness of the fruit.
[ترجمه گوگل]این غذای اردک پخته شده لذیذ با شیرینی و ترشی خفیف میوه به خوبی متعادل می شود
[ترجمه ترگمان]این غذای خوش مزه braised به خوبی با شیرینی خفیف و tartness میوه متعادل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wild partridge and grouse take well to a variety of cooking methods, but roasting and braising are the most successful.
[ترجمه گوگل]کبک و باقرقره وحشی به انواع روش‌های پخت و پز خوب عمل می‌کنند، اما کباب کردن و آب‌پز کردن موفق‌ترین روش‌ها هستند
[ترجمه ترگمان]کبک و نوک دراز به انواع مختلفی از روش های پخت وپز عمل می کنند، اما کباب کردن و braising بیش ترین موفقیت را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Y., are chicken wings or short ribs braised with a malty brown ale.
[ترجمه گوگل]Y, بال‌های مرغ یا دنده‌های کوتاهی هستند که با مالت قهوه‌ای مالت پخته می‌شوند
[ترجمه ترگمان]Y, بال مرغ و گوشت کوتاه و گوشت کوتاه و یک آبجو ریز قهوه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And the horseradish potato puree, braised greens, Maytag blue cheese and port wine sauce are also praiseworthy.
[ترجمه گوگل]و پوره سیب زمینی ترب، سبزی سرخ شده، پنیر آبی مایتاگ و سس شراب پورت نیز قابل ستایش هستند
[ترجمه ترگمان]و پوره سیب زمینی horseradish، braised سبزی، پنیر آبی Maytag و سس شراب port نیز قابل ستایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Place braised legs alongside. Garnish with mint sprigs.
[ترجمه گوگل]پاهای برشته شده را کنار هم قرار دهید با شاخه های نعناع تزئین کنید
[ترجمه ترگمان]پاهای braised را در کنار آن قرار دهید garnish با شاخه های نعناع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گرم کردن (فعل)
anneal, heat, warm, braise, furnace

با اتش ملایم پختن (فعل)
braise, stew

انگلیسی به انگلیسی

• saute and then simmer slowly (of meat)
when you braise meat or a vegetable, you fry it quickly and then cook it slowly in a covered dish with a small amount of liquid.

پیشنهاد کاربران

braise ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: تفت‏آب‏پز کردن
تعریف: تفت دادن گوشت و سبزیجات در روغن و سپس پختن آرام آنها در مقدار کمی آب
تفت دادن
خوراک پز کردن.

بپرس