1. They thought the religious sect was guilty of brainwashing.
[ترجمه گوگل]آنها فکر می کردند فرقه مذهبی مقصر شستشوی مغزی است
[ترجمه ترگمان]آن ها فکر می کردند که فرقه مذهبی به شستشوی مغزی متهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها فکر می کردند که فرقه مذهبی به شستشوی مغزی متهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The group is accused of brainwashing its young members.
[ترجمه گوگل]این گروه متهم به شستشوی مغزی اعضای جوان خود است
[ترجمه ترگمان]این گروه متهم به شستشوی مغزی اعضای جوان آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این گروه متهم به شستشوی مغزی اعضای جوان آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I think the brainwashing.
[ترجمه گوگل]به نظر من شستشوی مغزی
[ترجمه ترگمان]فکر کنم شستشوی مغزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فکر کنم شستشوی مغزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It was a triumph to pedagogic brainwashing.
[ترجمه گوگل]این یک پیروزی برای شستشوی مغزی آموزشی بود
[ترجمه ترگمان]این یه پیروزی برای شستشوی مغزی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این یه پیروزی برای شستشوی مغزی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. There was a lot of brainwashing involved.
[ترجمه گوگل]شستشوی مغزی زیادی انجام شد
[ترجمه ترگمان]شستشوی مغزی زیادی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شستشوی مغزی زیادی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This is the funny thing behind the Chinese brainwashing.
[ترجمه گوگل]این چیز خنده دار پشت شستشوی مغزی چینی است
[ترجمه ترگمان]این چیز جالب پشت شستشوی مغزی چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این چیز جالب پشت شستشوی مغزی چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Where is OK brainwashing, let me forget joy, forget pain, forget oneself?
[ترجمه گوگل]شستشوی مغزی خوب کجاست، بگذار شادی را فراموش کنم، درد را فراموش کنم، خود را فراموش کنم؟
[ترجمه ترگمان]کجا شست و شوی مغزی می شود، اجازه بدهید شادی را فراموش کنم، درد را فراموش کنم، خود را فراموش کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کجا شست و شوی مغزی می شود، اجازه بدهید شادی را فراموش کنم، درد را فراموش کنم، خود را فراموش کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The government is brainwashing its people to tell them that we're all bad.
[ترجمه گوگل]دولت در حال شستشوی مغزی مردمش است تا به آنها بگوید همه ما بد هستیم
[ترجمه ترگمان]دولت مردم خود را شستشوی مغزی می دهد که به آن ها بگویند که همه ما بد هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دولت مردم خود را شستشوی مغزی می دهد که به آن ها بگویند که همه ما بد هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. They're starting years early, brainwashing Chinese children and cultivating them as potential clients in a very indirect, yet penetrative, fashion.
[ترجمه گوگل]آنها سال ها زود شروع به شستشوی مغزی کودکان چینی کرده و آنها را به عنوان مشتریان بالقوه به شیوه ای بسیار غیرمستقیم و در عین حال نافذ پرورش می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها چند سال زودتر شروع به شستشوی مغزی کودکان چینی و پرورش آن ها به عنوان مشتریان بالقوه در یک شیوه بسیار غیر مستقیم، با این حال penetrative، مد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها چند سال زودتر شروع به شستشوی مغزی کودکان چینی و پرورش آن ها به عنوان مشتریان بالقوه در یک شیوه بسیار غیر مستقیم، با این حال penetrative، مد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Many people thought the religious sect was guilty of brainwashing.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم فکر می کردند فرقه مذهبی مقصر شستشوی مغزی است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم فکر می کردند که فرقه مذهبی به شستشوی مغزی متهم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم فکر می کردند که فرقه مذهبی به شستشوی مغزی متهم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In the last few years, attitudes have changed and society now expects smokers to wipe out 70 years of brainwashing overnight.
[ترجمه گوگل]در چند سال اخیر، نگرش ها تغییر کرده است و جامعه اکنون از سیگاری ها انتظار دارد که 70 سال شستشوی مغزی را یک شبه از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]در چند سال گذشته، نگرش ها به تدریج تغییر کرده است و جامعه انتظار دارد که سیگاری ها طی یک شب ۷۰ سال شستشوی مغزی را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در چند سال گذشته، نگرش ها به تدریج تغییر کرده است و جامعه انتظار دارد که سیگاری ها طی یک شب ۷۰ سال شستشوی مغزی را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They arrive back in the US amnesic for the period of brainwashing.
[ترجمه گوگل]آنها برای دوره شستشوی مغزی به بخش فراموشی ایالات متحده می رسند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای شستشوی مغزی به the آمریکا باز می گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها برای شستشوی مغزی به the آمریکا باز می گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. To put simply, the TV commercial is a form of brainwashing.
[ترجمه گوگل]به بیان ساده، تبلیغات تلویزیونی نوعی شستشوی مغزی است
[ترجمه ترگمان]برای بیان ساده، تجاری تلویزیون شکلی از شستشوی مغزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای بیان ساده، تجاری تلویزیون شکلی از شستشوی مغزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. We white - collars received no more than obscurant and brainwashing education from the company.
[ترجمه گوگل]ما یقه سفیدها چیزی بیش از آموزش مبهم و شستشوی مغزی از شرکت دریافت نکردیم
[ترجمه ترگمان]ما collars های سفید بیش از obscurant و شستشوی مغزی از شرکت را دریافت نکردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما collars های سفید بیش از obscurant و شستشوی مغزی از شرکت را دریافت نکردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید