brainiac

جمله های نمونه

1. Easy on the tech talk, brainiac!
[ترجمه گوگل]صحبت در مورد فن آوری آسان است، متفکر!
[ترجمه ترگمان]! آروم حرف بزن، بی عقل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. EXAMPLE: The famous mathematician is a brainiac who would rather work on solving complex mathematical problems than sleep at night.
[ترجمه گوگل]مثال: ریاضیدان معروف یک مغز متفکر است که ترجیح می دهد روی حل مسائل پیچیده ریاضی کار کند تا اینکه شب بخوابد
[ترجمه ترگمان]مثال: ریاضیدان مشهور یک brainiac است که ترجیح می دهد در حل مشکلات ریاضی پیچیده به جای خوابیدن در شب کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Homer marvels at a "myCube, " a glowing device "fueled by dreams and powered by imagination, " according to the haughty employee behind the "Brainiac Bar. "
[ترجمه گوگل]به گفته کارمند مغرور پشت «بار برینیاک»، هومر از «myCube» شگفت زده می شود، دستگاهی درخشان که از رویاها و تخیل نیرو می گیرد
[ترجمه ترگمان](هومر)از یک \"myCube\"، \"یک وسیله درخشان\" که به وسیله تخیل تحریک می شود و با تخیل قوی می شود، \"با توجه به کارمند متکبر پشت\" Brainiac بار \" شگفتی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Got to say, the whole brainiac, gear-head thing. . . very hot.
[ترجمه گوگل]باید بگویم، کل چیز مغزی، سر دنده خیلی گرم
[ترجمه ترگمان]باید بگم کل عقل کل gear چیز خیلی سکسیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. No, I meant, has he ever been involved with someone who wasn't a brainiac?
[ترجمه گوگل]نه، منظورم این بود که آیا او تا به حال با کسی که اهل مغز نبوده درگیر شده است؟
[ترجمه ترگمان]نه، منظورم این بود که آیا تا حالا با کسی درگیر شده که یک نابغه نبود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What he makes clear is that the awards are not like Nobel prizes, or some brainiac version of Oscars — a recognition of achievement over the past year, or the winners' career output.
[ترجمه گوگل]چیزی که او به وضوح بیان می کند این است که جوایز مانند جوایز نوبل، یا نسخه ای متفکرانه از اسکار نیستند – به رسمیت شناختن دستاوردهای سال گذشته، یا نتایج شغلی برندگان
[ترجمه ترگمان]چیزی که او روشن می سازد این است که این جوایز مانند جایزه نوبل، یا یک نسخه brainiac از اسکار نیست - به رسمیت شناختن موفقیت در طول سال گذشته، یا خروجی شغلی برندگان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• very intelligent and brilliant person, genius (slang)

پیشنهاد کاربران

نخبه
نابغه
مغز متفکر
فرد بسیار باهوش
من
brain, maniac
مخ
This term is used to describe someone who is highly intelligent or knowledgeable. It is a playful combination of the words “brain” and “maniac, ” suggesting a person who is obsessed with using their brainpower.
...
[مشاهده متن کامل]

فرد بسیار باهوش یا آگاه.
این ترکیبی شوخ طبعانه از کلمات "brain" و "maniac" است.
***************************************************************************************************
مثال؛
“My friend is a total brainiac. He knows everything about physics. ”
In a conversation about academic achievements, someone might joke, “I wish I could be a brainiac and ace all my exams. ”
A person describing a genius inventor might say, “He’s a real brainiac when it comes to creating innovative technologies. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-psychology/
فوق العاده باهوش/ نابغه/متفکر.
نخبه، نابغه
خیلی باهوش
کلمه brainiac به معنی فوق نابغه یا فوق العاده هوشمند نیز هست. یه سر و گردن از نابغه بودن بالاتر. و نام یک شخصیت ضد قهرمان دنیای کمیک دی سی که دشمن اصلی لیگ عدالت هم هست نیز می باشد.
Supergenius
نابغه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)