bragger

/ˈbræɡər//ˈbræɡə/

معنی: لافزن، خود ستا
معانی دیگر: لافزن، خودستا

جمله های نمونه

1. She bragged endlessly about her high score.
[ترجمه گوگل]او در مورد نمره بالای خود بی نهایت لاف می زد
[ترجمه ترگمان]او به طور دائم در مورد امتیازات بالا خودش لاف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. 'I came out top in the test,' he bragged.
[ترجمه گوگل]او می بالید: "من در آزمون برتر شدم "
[ترجمه ترگمان]به خود نهیب زد: من در امتحان شرکت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He's always bragging about his prowess as a cricketer.
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد مهارت خود به عنوان یک کریکت باز می بالد
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد شجاعت او به عنوان یک کریکت لاف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Great braggers, little doers.
[ترجمه گوگل]فخرفروشان بزرگ، انجام دهندگان کوچک
[ترجمه ترگمان]\"braggers بزرگ\" جنده کوچولو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tom constantly brags about how well he plays table tennis.
[ترجمه گوگل]تام مدام به این می بالد که چقدر خوب تنیس روی میز بازی می کند
[ترجمه ترگمان]تام دائما از این که چگونه تنیس روی میز بازی می کند لاف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's always bragging about how much money she earns.
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد اینکه چقدر پول به دست می آورد لاف می زند
[ترجمه ترگمان]اون همیشه در مورد اینکه چقدر پول در میاره لاف میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Julia used to brag that her family had a villa in Spain.
[ترجمه گوگل]جولیا به خود می بالید که خانواده اش در اسپانیا ویلا دارند
[ترجمه ترگمان]جولیا عادت داشت لاف بزند که خانواده اش ویلایی در اسپانیا دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He constantly brags about how well he plays football.
[ترجمه گوگل]او مدام به این می بالد که چقدر خوب فوتبال بازی می کند
[ترجمه ترگمان]او دائما در مورد این که چطور فوتبال بازی می کند، لاف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Average sell records are nothing to brag about.
[ترجمه گوگل]میانگین رکوردهای فروش چیزی برای لاف زدن نیست
[ترجمه ترگمان]میانگین رکوردهای فروش ربطی به لاف زدن ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She bragged that she had won.
[ترجمه گوگل]او به خود می بالید که برنده شده است
[ترجمه ترگمان]به خود می بالید که پیروز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He bragged to his friends about the crime.
[ترجمه گوگل]او به دوستانش درباره جنایت خود لاف می زد
[ترجمه ترگمان]اون به دوستاش در مورد جنایت توهین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's been bragging about his new car.
[ترجمه گوگل]او در مورد ماشین جدیدش لاف زده است
[ترجمه ترگمان]درباره ماشین جدیدش لاف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's been bragging about his new computer.
[ترجمه گوگل]او در مورد کامپیوتر جدیدش لاف زده است
[ترجمه ترگمان]درباره کامپیوتر جدیدش لاف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He bragged that he had passed the exam easily.
[ترجمه گوگل]به خود می بالید که امتحان را به راحتی قبول کرده است
[ترجمه ترگمان]به خود می بالید که به آسانی امتحان را رد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The chairman never tires of bragging that he and Mr. McCormack are old friends.
[ترجمه گوگل]رئیس هرگز از لاف زدن خسته نمی شود که او و آقای مک کورمک دوستان قدیمی هستند
[ترجمه ترگمان]رئیس شرکت هرگز از لاف و لاف که او و آقای mccormack دوستان قدیمی هستند، خسته نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لافزن (اسم)
assuming, boaster, gabber, bouncer, braggart, bragger, idol, gascon, larrikin

خودستا (اسم)
bighead, hector, boaster, gabber, bouncer, braggart, bragger, blowhard, blow, tinhorn, gasser, blusterer, blower, brag, bucko, braggadocio, whiffler, gascon, hot-shot, tiger, skite, swashbuckler

انگلیسی به انگلیسی

• arrogant boaster, show off

پیشنهاد کاربران

بپرس