braggadocio

/ˌbræɡəˈdoʃiˌoʊ//ˌbræɡəˈdoʃiˌəʊ/

معنی: خود ستا، خود ستایی، گزافه گو، خود فروشی
معانی دیگر: لاف زن، چاخان، ادم لافزن، متظاهر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: braggadocios
(1) تعریف: empty or exaggerated boasting.
مشابه: brag

(2) تعریف: a cocky, arrogant, swaggering manner.
مشابه: swagger

(3) تعریف: one who boasts; braggart.
مشابه: brag

جمله های نمونه

1. Er, a best braggadocio is also a 'best'.
[ترجمه گوگل]خوب، بهترین خودپسندی نیز "بهترین" است
[ترجمه ترگمان]ا … از بهترین braggadocio هم بهتره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I must confess there is an element of braggadocio : a marathon is something that will be accomplished only by a small subset of society.
[ترجمه گوگل]باید اعتراف کنم که عنصری از خودپسندی وجود دارد: ماراتن چیزی است که تنها توسط یک زیرمجموعه کوچک از جامعه انجام می شود
[ترجمه ترگمان]باید اعتراف کنم که یک عنصر of وجود دارد: یک ماراتن چیزی است که تنها با زیرمجموعه کوچکی از جامعه انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was disliked because his manner was always full of braggadocio.
[ترجمه گوگل]او را دوست نداشتند زیرا رفتارش همیشه پر از فخر فروشی بود
[ترجمه ترگمان]از این که رفتارش همیشه full بود بدش می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. City traders no longer use the M25 as a racetrack, but that mood of braggadocio survives in certain quarters, undented by recent events.
[ترجمه گوگل]تاجران شهری دیگر از M25 به‌عنوان پیست مسابقه استفاده نمی‌کنند، اما این روحیه خودپسندی در محله‌های خاصی باقی می‌ماند، که با رویدادهای اخیر خدشه‌دار نشده است
[ترجمه ترگمان]بازرگانان شهر دیگر از M۲۵ به عنوان یک مسابقه racetrack استفاده نمی کنند، اما این حالت of در برخی محله های خاص، به واسطه حوادث اخیر جان سالم به در برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At the same time, Golden throws in his own style of underground silliness here, some mild braggadocio there, and a little touch of street ruggedness on the side.
[ترجمه گوگل]در همان زمان، گلدن به سبک خودش از حماقت زیرزمینی را در اینجا پرتاب می‌کند، مقداری فخرفروشی ملایم آنجا، و کمی ناهمواری خیابانی در کنار
[ترجمه ترگمان]در عین حال، به سبک خود به شکل حماقت زیرزمینی و کمی ruggedness ملایم در آن سو پرتاب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On the Republican side, foreign policy talk is all bluster and braggadocio.
[ترجمه گوگل]از طرف جمهوری خواهان، صحبت های سیاست خارجی تماماً مبهم و فخرفروشی است
[ترجمه ترگمان]در طرف جمهوری خواهان، صحبت سیاست خارجی all و braggadocio است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In a claim island village, a youngter used to shout “Priate is coming” at morning, next, people was foul-mouthed and came out with broom to chase that braggadocio.
[ترجمه گوگل]در یک روستای جزیره ادعایی، جوانی صبح صبح فریاد می‌زد «پریات می‌آید»، بعد، مردم بددهنی شدند و با جارو بیرون آمدند تا آن لاف‌زن را تعقیب کنند
[ترجمه ترگمان]در یک روستای دور از دسترس، یک youngter که در حال فریاد زدن بود، صبح روز بعد، مردم با دهان دهان باز می گشتند و با جارو به بیرون می امدند تا that را تعقیب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fink: american frontiersman and folk hero known for his marksmanship, fighting skills, and braggadocio.
[ترجمه گوگل]فینک: مرزبان آمریکایی و قهرمان مردمی که به خاطر تیراندازی، مهارت‌های جنگی و خودپسندی شهرت دارد
[ترجمه ترگمان]Fink: frontiersman آمریکایی و folk که به خاطر تیراندازی، مهارت جنگیدن و لاف زن را می شناسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the end, there might be some signs that boorish boys know they’re overreaching — and that may be expressed in the level of their braggadocio.
[ترجمه گوگل]در پایان، ممکن است نشانه‌هایی وجود داشته باشد که پسران بی‌حساب می‌دانند که زیاده‌روی می‌کنند - و این ممکن است در سطح خودپسندی آنها بیان شود
[ترجمه ترگمان]در پایان ممکن است نشانه هایی از این موضوع وجود داشته باشد که بچه های boorish بدانند که آن ها از این پا فراتر می روند - و این ممکن است در سطح of بیان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خودستا (اسم)
bighead, hector, boaster, gabber, bouncer, braggart, bragger, blowhard, blow, tinhorn, gasser, blusterer, blower, brag, bucko, braggadocio, whiffler, gascon, hot-shot, tiger, skite, swashbuckler

خود ستایی (اسم)
flattery, gas, swank, gasconade, self-praise, swagger, braggadocio, buck, gassing, fanfaronade, splurge, flash, rodomontade, jactation, ostent, self-importance, self-applause, self-glorification, self-glory, vainglory

گزافه گو (اسم)
braggart, braggadocio

خود فروشی (اسم)
ostentation, bribery, swank, gasconade, self-praise, braggadocio, fanfaronade, splurge, rodomontade

انگلیسی به انگلیسی

• boasting, bragging

پیشنهاد کاربران

BRAG :
صحبت کردن در مورد خود، دستاوردهایتان، خانواده و غیره به گونه ای که نشان دهنده غرور بیش از حد باشد - فخرفروشی - پزدادن - خودستایی گزافگونه - لاف زنی کردن / to talk about yourself, your achievements, your family, etc. , in a way that shows too much pride
...
[مشاهده متن کامل]

( بْرَگ )
BRAGGART :
فردی که همیشه طوری از خودش حرف میزنه که انگار تخم دو زرده میذاره. فردیکه بسیار با غرور و با نگاه از بالا به پایین درباره خودش حرف میزنه / a person who brags a lot
( بْرَگِرت )
BRAGGADOCIO :
لاف زنی پوچ و خالی - فرد لاف زن / A braggart or empty boasting
( بْرَگِ دُ شیُ / بْرَگِ دُ چیُ )
BRAGGADOCIOUS :
چاخان - لاف زن - خودستا - متظاهر / Boastful or Arrogant; showing excessive pride and self - satisfaction in one's achievements, possessions, or abilities / having or revealing an exaggerated sense of one's own importance or abilities
( بْرَگِ دُ شِس )
BRAGGING/BOASTING :
با غرور و رضایت بیش از حد در مورد خود صحبت کردن / لاف زنی به معنای صحبت کردن با غرور بیش از حد و رضایت از خود درباره دستاوردها، دارایی ها یا توانایی های خود است / To speak with excessive pride and satisfaction about oneself
Brag فعل
Braggart اسم
Braggadocio اسم
Braggadocious صفت
Bragging/Boasting اسم
Boastful/Arrogant صفت

چاخان
لاف زن ( n )

بپرس