brachial


معنی: بازویی
معانی دیگر: دست مانند، بازو مانند، دستک سان، وابسته به دست یا شاخه یا بازو، بازوبند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, like, or belonging to a vertebrate's arm, wing, foreleg, or other similar forelimb.

جمله های نمونه

1. brachial artery
سرخرگ بازویی

2. Brachial plexus deficits with and without shoulder dystocia . [ comment ] .
[ترجمه گوگل]نقص شبکه بازویی با و بدون دیستوشی شانه [ اظهار نظر ]
[ترجمه ترگمان]نقص شبکه کوروئید با و بدون شانه خالی کردن شانه [ comment ]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The locations were brachial artery in 1 case and femoral artery in 16 cases.
[ترجمه گوگل]محل در 1 مورد شریان براکیال و در 16 مورد شریان فمورال بود
[ترجمه ترگمان]در این حالت، شریان brachial در ۱ مورد و شریان ران در ۱۶ مورد وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objectives To evaluate the effects of probucol on brachial endothelial relaxing function in patients with hyperlipidemia.
[ترجمه گوگل]اهداف ارزیابی اثرات پروبوکول بر عملکرد آرامش بخش اندوتلیال بازویی در بیماران مبتلا به هیپرلیپیدمی
[ترجمه ترگمان]اهداف برای ارزیابی اثرات of بر عملکرد relaxing اندوتلیال در بیماران با hyperlipidemia
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Brachial artery flow - mediated dilation increased with treatment . No differences between medications were observed.
[ترجمه گوگل]اتساع با واسطه جریان شریان بازویی با درمان افزایش یافت هیچ تفاوتی بین داروها مشاهده نشد
[ترجمه ترگمان]اتساع عروق جریان - واسطه با درمان افزایش می یابد هیچ تفاوتی بین داروها مشاهده نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Conclusions:Medial brachial cutaneous nerve and medial antebrachial cutaneous nerve must be found and be protected in this approach.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: عصب پوستی بازویی داخلی و عصب پوستی پیش بازویی داخلی باید در این روش یافت شوند و محافظت شوند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: عصب پوستی brachial brachial و عصب cutaneous antebrachial میانی را باید در این روش یافت و محافظت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Continuous infraclavicular brachial plexus block was effective for acute pain control in this case.
[ترجمه گوگل]بلوک پیوسته شبکه بازویی زیر ترقوه برای کنترل درد حاد در این مورد موثر بود
[ترجمه ترگمان]بلوک شبکه کوروئید به منظور کنترل درد حاد در این پرونده موثر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We applied it on 3 patients with traumatic upper brachial plexus injury.
[ترجمه گوگل]ما آن را بر روی 3 بیمار با آسیب تروماتیک شبکه بازویی فوقانی اعمال کردیم
[ترجمه ترگمان]ما آن را در ۳ بیمار با آسیب مغزی brachial upper به کار بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective : To study a useful and practical method for three - dimensional reconstruction of brachial plexus inferior trunk.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه روشی مفید و کاربردی برای بازسازی سه بعدی تنه تحتانی شبکه بازویی
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه یک روش مفید و عملی برای بازسازی سه بعدی of plexus plexus
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Conclusion: The improved method is simpler for practice, has higher success rate, compared with other sustained brachial plexus block anesthesia, it has more advantages and deserves spread.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: روش بهبودیافته برای عمل ساده‌تر است، میزان موفقیت بالاتری دارد، در مقایسه با سایر بی‌حسی‌های پایدار بلوک شبکه بازویی، مزایای بیشتری دارد و سزاوار گسترش است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: روش بهبود یافته برای عمل ساده تر است، نرخ موفقیت بالاتری دارد، در حالی که دیگر شبکه کوروئید در مقایسه با دیگر plexus block anesthesia، مزایای بیشتری دارد و سزاوار گسترش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. During my first year as a medical student, however, I stood over a cadaver and learned about the eponymous lymph, artery and vein, contained within, plus parts of the brachial nerve plexus.
[ترجمه گوگل]با این حال، در اولین سال تحصیلم به عنوان دانشجوی پزشکی، بالای یک جسد ایستادم و در مورد لنف، شریان و ورید همنام، که در داخل آن وجود دارد، به علاوه بخش‌هایی از شبکه عصبی بازویی یاد گرفتم
[ترجمه ترگمان]در سال اول، به عنوان یک دانشجوی پزشکی، روی یک نعش ایستادم و در مورد گره های لنفاوی و رگ و رگ فهمیدم که در داخل و به اضافه قسمت هایی از شبکه عصبی اعصاب وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To report type and early treatment experience of root avulsion of the obstetric brachial plexus palsy.
[ترجمه گوگل]هدف گزارش نوع و تجربه درمان زودهنگام ریزش ریشه فلج شبکه بازویی مامایی
[ترجمه ترگمان]هدف گزارش نوع و تجارب اولیه درمان of root brachial of obstetric زایمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The arterial truck of the forelimb consists of axillary, brachial, and radial arteries.
[ترجمه گوگل]کامیون شریانی اندام جلویی از شریان های زیر بغل، بازویی و رادیال تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]کامیون شریانی of شامل axillary، brachial و شریان های شعاعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Researchers used high - resolution ultrasound to measure carotid and aortic arterial wall thickness and brachial artery FMD.
[ترجمه گوگل]محققان از اولتراسوند با وضوح بالا برای اندازه گیری ضخامت دیواره شریان کاروتید و آئورت و FMD شریان بازویی استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]محققین از فراصوت با وضوح بالا برای اندازه گیری carotid و شریانی قلب شریانی قلب و شریان brachial استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بازویی (صفت)
brachial, humeral

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to the arm; resembling an arm

پیشنهاد کاربران

مربوط به بازو ، بازویی
( این اصطلاح تخصصی مربوط به رشته پزشکی است )

بپرس