اسم ( noun )
• (1) تعریف: (informal) a male with whom one has a romantic relationship.
• مترادف: beau, man
• مشابه: beloved, companion, escort, flame, old man, suitor, sweetheart, truelove
• مترادف: beau, man
• مشابه: beloved, companion, escort, flame, old man, suitor, sweetheart, truelove
- This is my mother's first boyfriend since my dad died four years ago.
[ترجمه elena_sh] این اولین دوست پسر مادرم است از وقتی که ۴ سال پیش پدرم مرد|
[ترجمه ???] این دوست پسر مادر من است وقتی پدرم ۴ سال پیش فوت کرد|
[ترجمه Nazi] این اولین دوست پسر مادرم از زمان درگذشت چهار سال پیش پدرم است|
[ترجمه گوگل] این اولین دوست پسر مادرم از زمان فوت پدرم چهار سال پیش است[ترجمه ترگمان] این اولین دوست پسر من است، از وقتی که پدر من چهار سال پیش مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: one's friend who is a boy.
• مشابه: associate, buddy, chum, companion, comrade, friend, pal
• مشابه: associate, buddy, chum, companion, comrade, friend, pal
- Her little boyfriend came over to play today.
[ترجمه Amanallh] Amanallh|
[ترجمه Nazi] دوست پسر کوچکش امروز برای بازی کردن آمده بود.|
[ترجمه گوگل] دوست پسر کوچکش امروز برای بازی آمد[ترجمه ترگمان] دوست پسرش امروز اومده بود بازی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید