boxy

/ˈbɑːksi//ˈbɒksi/

معنی: جعبه مانند، بشکل صندوق
معانی دیگر: جعبه مانند (از نظر شکل یا سادگی یا محدودیت)، مشت زن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: boxier, boxiest
مشتقات: boxiness (n.)
• : تعریف: like a box, as in shape or confining quality.

- a boxy design for a car
[ترجمه گوگل] طرح جعبه ای برای ماشین
[ترجمه ترگمان] یک طرح مستطیلی برای یک ماشین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. But then, Bricken pairs the boxy jackets with skinny flat-front trousers or slinky silk shirts.
[ترجمه گوگل]اما پس از آن، بریکن کت های جعبه ای را با شلوارهای صاف جلوی لاغر یا پیراهن های ابریشمی رقیق ست می کند
[ترجمه ترگمان]اما بعد، Bricken را با شلوار کوتاه و شلوار front و پیراهن های ابریشمی slinky جفت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To even the earliest Western visitors, the odd, boxy letters evoked the ancients.
[ترجمه گوگل]حتی برای اولین بازدیدکنندگان غربی، حروف عجیب و غریب و جعبه‌ای قدیمی‌ها را تداعی می‌کرد
[ترجمه ترگمان]حتی برای اولین بازدید کنندگان غربی، حروف مستطیلی و عجیب، پیشینیان را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Little blue trains, each with two boxy carriages, glide up and down.
[ترجمه گوگل]قطارهای آبی کوچک، هر کدام با دو واگن جعبه‌ای، بالا و پایین می‌روند
[ترجمه ترگمان]قطارهای کوچک آبی، هر یک با دو کالسکه روباز که به سرعت بالا و پایین می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is boxy still, but rounded boxy and not unattractive.
[ترجمه گوگل]جعبه ای ثابت است، اما جعبه ای گرد و غیر جذاب نیست
[ترجمه ترگمان]آن جعبه مستطیلی است، اما جعبه گرد نسبتا غیر جذاب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bushes weigh their meted dollops, and the boxy clapboard churches are drenched and cleansed by a piquant light from the east.
[ترجمه گوگل]بوته‌ها عروسک‌های خود را وزن می‌کنند، و کلیساهای تخته‌دار جعبه‌ای با نوری تند از شرق خیس و تمیز می‌شوند
[ترجمه ترگمان]Bushes (Bushes)dollops meted را وزن می کنند و کلیساهای boxy boxy از طرف شرق خیس و تمیز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You can further reduce the boxy look of the tank by disguising the inside back corners with decor material.
[ترجمه گوگل]شما می توانید با پوشاندن گوشه های پشتی داخلی با مواد دکور، ظاهر جعبه ای مخزن را کاهش دهید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با تغییر قیافه در گوشه پشتی با مواد تزیین به ظاهر جدیدتر از مخزن را کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was of a boxy hull design with a sharp angle at fore.
[ترجمه گوگل]طراحی بدنه آن جعبه ای شکل بود که در قسمت جلو زاویه تیز داشت
[ترجمه ترگمان]این طرح یک طرح بدنه جعبه ای با زاویه تندی در جلو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With heavy heart(sentence dictionary), Waldo moved into a boxy little house in nearby Green River.
[ترجمه گوگل]والدو با دلی سنگین (فرهنگ جملات)، به خانه‌ای کوچک جعبه‌ای در نزدیکی گرین ریور نقل مکان کرد
[ترجمه ترگمان]Waldo با قلبی سنگین (فرهنگ لغت محکومیت)به یک خانه کوچک در نزدیکی رودخانه گرین نقل مکان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And at a time when hobbyist computers were boxy wooden affairs with metal chassis, he designed the Apple II as a sleek, low-slung plastic package intended for the den or the kitchen.
[ترجمه گوگل]و در زمانی که رایانه‌های سرگرم‌کننده به صورت جعبه‌ای چوبی با شاسی فلزی بودند، او Apple II را به‌عنوان یک بسته پلاستیکی شیک و کم‌چوب طراحی کرد که برای لانه یا آشپزخانه در نظر گرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]و در زمانی که رایانه های تفننی کار چوبی boxy با شاسی فلزی داشتند، اپل II را به عنوان یک بسته پلاستیکی کوچک و براق طراحی کرد که برای den و یا آشپزخانه طراحی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Candy bars and cigarettes are sold from boxy, tasteless kiosks.
[ترجمه گوگل]آب نبات و سیگار از کیوسک های جعبه ای و بی مزه فروخته می شود
[ترجمه ترگمان]کندی و سیگار از کیوسک های موزیکال و بی مزه به فروش می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They include Honda's boxy EV - N, Toyota's FT - EV II mini four - seater and Nissan's skinny two - seated Land Glider.
[ترجمه گوگل]آنها شامل EV - N جعبه‌ای هوندا، مینی چهار نفره تویوتا FT - EV II و لند گلایدر دو سرنشینه نیسان هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها عبارتند از Honda s boxy - N، تویوتا ۴ - EV II ۲ - seater و Nissan دو - skinny Land
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jason Fisher's hulking form cast a boxy shadow over the rows of sushi.
[ترجمه گوگل]فرم هولناک جیسون فیشر سایه ای جعبه ای بر روی ردیف های سوشی انداخت
[ترجمه ترگمان]هیکل گنده (جیسون فیشر)یک سایه مربع از میان ردیف سوشی ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Candy bars and cigare hottest are not sold boxy, tasteless kiosks.
[ترجمه گوگل]آب نبات و داغ ترین سیگار در کیوسک های جعبه ای و بی مزه فروخته نمی شوند
[ترجمه ترگمان]کندی bars و داغ ترین روزها در غرفه های بی مزه و بی مزه فروخته نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The trouble with many small houses is that they tend to be boxy.
[ترجمه گوگل]مشکل بسیاری از خانه های کوچک این است که آنها به شکل جعبه ای هستند
[ترجمه ترگمان]مشکل بسیاری از خانه های کوچک این است که آن ها دوست دارند boxy باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Clarisa was sitting on the couch, leaning forward as she played a boxy wooden harp.
[ترجمه گوگل]کلاریسا روی کاناپه نشسته بود و به جلو خم شده بود و یک چنگ چوبی جعبه ای می نواخت
[ترجمه ترگمان]Clarisa روی کاناپه نشسته بود و به جلو خم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جعبه مانند (صفت)
boxy

بشکل صندوق (صفت)
boxy

پیشنهاد کاربران

کلمه ی **boxy** یک صفت است که به معنای شبیه به جعبه یا دارای شکل مکعبی یا مستطیلی است. این واژه برای توصیف اشیایی به کار می رود که شکلشان زاویه دار، چهارگوش و تقریباً شبیه به یک جعبه است.
- - -
...
[مشاهده متن کامل]

### معانی و کاربردها:
- دارای شکل مکعبی یا مستطیلی
- ظاهری زاویه دار، مربعی یا گوشه دار
- گاهی به معنی کمی زمخت یا حجیم در ظاهر ( مثلاً لباس یا ساختمان )
- - -
### مثال ها:
- A boxy little house
( خانه ای کوچک با شکل جعبه ای )
- A boxy square - cut jacket
( ژاکتی با برش مربعی و شکل جعبه ای )
- The car’s design was boxy, with minimal curves.
( طراحی ماشین به شکل جعبه ای و کم خمیده بود. )
- - -
### مترادف ها:
- box - shaped
- boxlike
- cubic
- squarish
- chunky ( در برخی موارد )
- - -
به طور خلاصه، **boxy** برای توصیف اشیایی استفاده می شود که شکلشان عمدتاً زاویه دار و شبیه به جعبه است.

کلمه "boxy" در زبان انگلیسی معانی مختلفی دارد و معمولاً برای توصیف ویژگی های ظاهری چیزی استفاده می شود که شکل یا طراحی آن به طور خاص شبیه به یک جعبه باشد. در اینجا معانی مختلف این کلمه آورده شده است:

...
[مشاهده متن کامل]

1. دارای شکل جعبه ای ( به ویژه برای لباس یا اشیاء )
معنی: وقتی چیزی شکل مربعی یا مستطیلی دارد و به نظر می رسد که از طرف ها زاویه دار است.
مثال:
The jacket is a bit boxy, it doesn’t fit snugly around the waist.
ژاکت کمی شکل جعبه ای دارد، دور کمر چسبان نیست.
2. کمی بزرگ یا شل ( به ویژه در طراحی لباس )
معنی: برای توصیف لباس هایی که برش های آزاد و بزرگ دارند و تنگ نیستند.
مثال:
She likes wearing boxy shirts for comfort.
او دوست دارد پیراهن های بزرگ و راحت بپوشد.
3. حجم زیاد و غیرقابل انعطاف ( برای ساختمان ها یا اشیاء )
معنی: به ساختمانی یا شیئی گفته می شود که طراحی آن ساده و فاقد منحنی است و به طور واضح شبیه یک جعبه است.
مثال:
The office building has a boxy design, with sharp angles and flat walls.
طراحی ساختمان اداری شکل جعبه ای دارد، با زاویه های تیز و دیوارهای صاف.
4. آرتیفیس یا غیرطبیعی ( گاهی به طور منفی )
معنی: ممکن است برای توصیف چیزی که طراحی آن ناهماهنگ، بی انعطاف یا غیرطبیعی است استفاده شود.
مثال:
The car has a boxy shape that doesn’t look very aerodynamic.
ماشین شکل جعبه ای دارد که خیلی هوازیماک یا مناسب برای حرکت در باد به نظر نمی رسد.
جمع بندی:
"Boxy" به طور کلی به چیزی گفته می شود که ظاهری مستطیلی، زاویه دار یا بزرگ دارد، معمولاً به طوری که با جعبه مشابهت دارد. این کلمه می تواند به لباس ها، طراحی ها یا اشیاء دیگر اشاره داشته باشد.
chatgpt

جعبه ای شکل / جعبه مانند
مثل تلوزیون های قدیمی که جعبه ای شکل بودند: A boxy television
یا بعضی از ماشین های قدیمی تر که جعبه ای شکل بودند مثل پاترول و پیکان: Boxy cars
برای لباس معنی گشاد و بزرگ هم میده

بپرس