box in


1- احاطه کردن، محبوس کردن 2- (در مسابقات دو و غیره) حریف را در تنگنا قرار دادن

جمله های نمونه

1. There is a safety deposit box in every room of the hotel.
[ترجمه گوگل]در هر اتاق هتل یک صندوق امانات وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یه صندوق امانات در هر اتاق هتل هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Put the empty box in the rubbish bin.
[ترجمه گوگل]جعبه خالی را در سطل زباله قرار دهید
[ترجمه ترگمان]جعبه خالی رو بذار تو سطل آشغال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The relics were discovered in a lead box in the ruins of an abbey.
[ترجمه گوگل]این آثار در یک جعبه سربی در ویرانه های یک صومعه کشف شد
[ترجمه ترگمان]اشیای عتیقه در یک جعبه سربی در ویرانه های یک صومعه کشف شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Keep the box in an upright position.
[ترجمه گوگل]جعبه را در وضعیت عمودی نگه دارید
[ترجمه ترگمان]جعبه را در موقعیت عمودی قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nell's private letters were tucked away in a box in the attic.
[ترجمه گوگل]نامه های خصوصی نل در جعبه ای در اتاق زیر شیروانی گذاشته شده بود
[ترجمه ترگمان]نامه های خصوصی نل در یک جعبه زیر شیروانی جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I ended up putting the cardboard from that box in the bottoms of my shoes.
[ترجمه گوگل]در نهایت مقوای آن جعبه را در ته کفشم گذاشتم
[ترجمه ترگمان]آخرش یه تیکه از اون جعبه رو از ته کفشم در آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Phone cash goes Thieves broke into a cash box in a telephone kiosk at Braintree railway station and stole about £300.
[ترجمه گوگل]پول نقد تلفنی می رود دزدها به صندوق پول در کیوسک تلفن در ایستگاه راه آهن Braintree نفوذ کرده و حدود 300 پوند دزدیدند
[ترجمه ترگمان]پول نقد وارد یک صندوق پول نقد در یک کیوسک تلفن در ایستگاه راه آهن برین شد و ۳۰۰ پوند دزدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Could I tick the box in my bird book?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم کادر کتاب پرنده خود را علامت بزنم؟
[ترجمه ترگمان]میتونم جعبه رو تو کتاب bird پیدا کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The stage is tucked away like a box in the wall.
[ترجمه گوگل]صحنه مانند جعبه ای در دیوار فرو رفته است
[ترجمه ترگمان]صحنه مثل یک لژ در دیوار فرورفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It would have meant living in a shoe box in Clapham Junction or something similar.
[ترجمه گوگل]این به معنای زندگی در جعبه کفش در Clapham Junction یا چیزی شبیه به آن بود
[ترجمه ترگمان]این به معنای زندگی در یک جعبه کفش در چهارراه Clapham یا چیزی شبیه به آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I take a boom box in the loo with me.
[ترجمه گوگل]من یک جعبه بوم در توالت با خودم می برم
[ترجمه ترگمان] من یه جعبه boom تو دستشویی پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, his appearance in the witness box in support of Gary Blissett in the John Uzzell case was plain barmy.
[ترجمه گوگل]با این حال، حضور او در جعبه شاهد در حمایت از گری بلیست در پرونده جان اوزل، کاملاً بد بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، ظاهر او در جعبه شهادت در حمایت گری Blissett در پرونده جان Uzzell barmy بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A more effective insulation is to box in the trap and drainpipe and fill the box with fiberglass insulation.
[ترجمه گوگل]یک عایق موثرتر این است که در تله و لوله تخلیه و جعبه را با عایق فایبرگلاس پر کنید
[ترجمه ترگمان]یک عایق موثرتر در تله و drainpipe و پر کردن جعبه با عایق بندی فایبرگلاس می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fox also unveiled a small box in the corner of the screen that recorded the speed of the puck on booming shots.
[ترجمه گوگل]فاکس همچنین از جعبه کوچکی در گوشه‌ای از صفحه نمایش پرده‌برداری کرد که سرعت توپ را در عکس‌های پررونق ثبت می‌کرد
[ترجمه ترگمان]فاکس همچنین از یک جعبه کوچک در گوشه صفحه پرده برداری کرد که سرعت گوی را ضبط کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

تو قوطی کردن
If something boxes you in, it puts you in a situation where you have very little choice about what you can do
در شرایطی که امکان انتخاب گزینه دیگری کمتر است گیر کردن، به تله افتادن
We are not trying to box anybody in, we are trying to find a satisfactory way forward
...
[مشاهده متن کامل]

At the international level, Western sanctions have boxed Russia in/into a political corner, one which has forced Putin's government to rely more heavily on China for everything from trade to political support

منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/box-in
گیر افتادن

بپرس