bowleg


(پزشکی) پای کمانی، پای قوسی، پای چنبری، پای کج، پای کمانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: bowlegged (adj.)
• : تعریف: an outward curving of the leg, most pronounced at the knee area, or a leg having such a curvature.

جمله های نمونه

1. A carton of Marlboro cigarettes and a duty-free litre of brandy stood on a delicate bow-legged side table.
[ترجمه گوگل]یک کارتن سیگار مارلبرو و یک لیتر براندی بدون عوارض گمرکی روی میز پاپیونی ظریفی قرار داشت
[ترجمه ترگمان]یک پاکت سیگار برگ و یک لیتر مشروب مجانی که روی میز یک چهار زانو قرار داشت ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Burkett was rather small, rather bow-legged, a low centre of gravity.
[ترجمه گوگل]بورکت نسبتاً کوچک بود، پاهای کمانی داشت و مرکز ثقل پایینی داشت
[ترجمه ترگمان]Burkett نسبتا کوچک بود، نسبتا کوچک، یک چهار زانو، یک مرکز نیروی گرانش زمین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A good way to see the land without getting bow-legged doing it, or flat-footed.
[ترجمه گوگل]یک راه خوب برای دیدن زمین بدون داشتن پاهای کمان و یا صافی کف پا
[ترجمه ترگمان]راه خوبی برای دیدن زمین بی آن که پا به پا بگذارد یا پا به پا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What price a higher handicap for those of us of the bow-legged persuasion.
[ترجمه گوگل]چه قیمتی برای آن دسته از ما که با پاهای کمانی کار می کنند، نقص بالاتری دارد
[ترجمه ترگمان]چه قیمتی برای کسانی که پایه کمان است، امتیاز بالاتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bowleg: a leg having an outward curvature in the region of the knee.
[ترجمه گوگل]باولگ: ساق پا با انحنای بیرونی در ناحیه زانو
[ترجمه ترگمان]Bowleg: یک پا که انحنای خارجی در ناحیه زانو دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Like many Westerners, he spent so much time on horseback when he was little that he grew up bowlegged.
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از غربی‌ها، او در دوران کوچکی آنقدر وقت خود را بر روی اسب گذراند که با کاسه‌بازی بزرگ شد
[ترجمه ترگمان]مانند بسیاری از Westerners، هنگامی که کوچک بود خم شد و پاهایش را روی اسب گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He started hinting at this: stood in the doorway in those baggy navy shorts of his, bowlegged.
[ترجمه گوگل]او شروع به اشاره به این کرد: با آن شورت سرمه ای گشاد در آستانه در ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]با اشاره به این موضوع شروع به اشاره کرد: در آستانه در ایستاده بود و شلوارک تنگ و گشاد of پاهایش خم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To evaluate efficacy of osteotomy in high tibia with internal fixation with staple for treatment of osteoarthritis complicated bowleg .
[ترجمه گوگل]هدف بررسی اثربخشی استئوتومی در استخوان درشت نی بالا با فیکساسیون داخلی با منگنه برای درمان استئوآرتریت عارضه پاچه پا
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی اثربخشی osteotomy در درشت نی بالا با تثبیت داخلی به منظور درمان آرتروز complicated پیچیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Conclusion It is effective that osteotomy in high tibia with internal fixation with staple far treatment of osteoarthritis complicated bowleg .
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری این است که استئوتومی در استخوان درشت نی بالا همراه با فیکساسیون داخلی با درمان اصلی استئوآرتریت عارضه زانو موثر است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری این امر موثر است که osteotomy در درشت نی بالا با تثبیت داخلی با درمان بسیار دور از bowleg پیچیده مبتلا به osteoarthritis پیچیده عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• leg which bows outward in curved shape

پیشنهاد کاربران

پای کمانی ، پای پرانتزی
legs that curve outwards at the knees
e. g. A man or woman with bow legs is looked upon as an ugly person
bowleg
پای پرانتزی

بپرس