bow down


معنی: سرفرود آوردن
معانی دیگر: تعظیم کردن

جمله های نمونه

1. He refused to bow down before the king.
[ترجمه گوگل]او حاضر نشد در برابر پادشاه تعظیم کند
[ترجمه ترگمان]او حاضر نشد جلوی شاه تعظیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We refuse to just bow down and let the government do whatever it wants.
[ترجمه شان] ما نمی توانیم با سر فرو اوردن در برابر حکومت اجازه دهیم هر چه میخواهد بکند .
|
[ترجمه گوگل]ما فقط سر تعظیم فرود نمی آوریم و اجازه می دهیم دولت هر کاری می خواهد انجام دهد
[ترجمه ترگمان]ما قبول نمی کنیم که فقط تعظیم کنیم و بذاریم دولت هر کاری که بخواد انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Come, let us bow down in worship .
[ترجمه گوگل]بیا تا در عبادت سر تعظیم فرود آوریم
[ترجمه ترگمان]بیایید تا عبادت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We should not have to bow down to anyone.
[ترجمه گوگل]ما نباید در مقابل کسی تعظیم کنیم
[ترجمه ترگمان]نباید به کسی تعظیم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We shall never bow down to our enemies.
[ترجمه گوگل]ما هرگز در برابر دشمنان خود خم نخواهیم شد
[ترجمه ترگمان]هرگز به دشمنان ما تعظیم نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He expects me to bow down to him and do everything he tells me.
[ترجمه گوگل]او از من انتظار دارد که به او تعظیم کنم و هر کاری که به من می گوید انجام دهم
[ترجمه ترگمان]از من انتظار دارد که به او تعظیم کنم و هر کاری را که به من می گوید انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She expects me to bow down to her and do everything she tells me.
[ترجمه گوگل]او از من انتظار دارد که به او تعظیم کنم و هر کاری که به من می گوید انجام دهم
[ترجمه ترگمان]او از من انتظار دارد که به او تعظیم کنم و هر کاری که او به من می گوید انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Let peoples serve you, and nations bow down to you.
[ترجمه گوگل]بگذارید مردم به شما خدمت کنند و ملتها به شما تعظیم کنند
[ترجمه ترگمان]بگذار ملل به شما خدمت کنند و ملل به شما تعظیم کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some one in Manhattan they would bow down and adore.
[ترجمه گوگل]یک نفر را در منهتن تعظیم می کردند و می پرستیدند
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها در مان هاتان تعظیم می کردند و عاشق می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is where all the stars bow down.
[ترجمه گوگل]اینجا جایی است که همه ستاره ها تعظیم می کنند
[ترجمه ترگمان]اینجا جایی است که همه ستاره ها به پایین خم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When the sun sets, its inhabitants bow down in unison amid their baobab and thorn trees toward Mecca to pray.
[ترجمه گوگل]هنگامی که خورشید غروب می کند، ساکنان آن یکپارچه در میان بائوباب و درختان خار خود به سوی مکه برای دعا به سجده می آیند
[ترجمه ترگمان]وقتی خورشید غروب می کند، ساکنان آن در میان درختان بائوباب و thorn به سوی مکه حرکت می کنند تا دعا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He didn't bow down to the corporate hammer.
[ترجمه گوگل]او در برابر چکش شرکتی سر فرود نیاورد
[ترجمه ترگمان]او خم نشد تا با چکش شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We then bow down to worship.
[ترجمه گوگل]سپس برای عبادت سجده می کنیم
[ترجمه ترگمان]بعد تعظیم می کنیم تا عبادت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mountains bow down and the seas will roar At the sound of Your name.
[ترجمه گوگل]کوهها خم می شوند و دریاها با صدای نام تو غرش خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]کوه ها پایین می روند و دریاها به شنیدن نام شما نعره می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سر فرود آوردن (فعل)
submit, lout, stoop, bow down, hang the head, hold in esteem, hold in respect, knock under, show deference to, tame down, treat with deference

انگلیسی به انگلیسی

• bend down

پیشنهاد کاربران

to bend your body very low, especially as a way of showing someone respect
تعظیم کردن
برای مثال:
. He bowed downed in front of the king
To bow down means to physically or metaphorically submit or surrender to someone or something, often as an act of worship or reverence.
تسلیم شدن یا مطیع شدن فیزیکی یا استعاری در برابر کسی یا چیزی، اغلب به عنوان عبادت یا تکریم و تقدیس.
...
[مشاهده متن کامل]

***************************************************************************************************
مثال؛
“The worshippers bowed down before the statue of their deity. ”
In a conversation about authority, someone might say, “I will never bow down to a tyrant. ”
A fan might exclaim, “I bow down to Beyonc�’s talent and charisma!”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-worship/
تسلیم
وا دادن
to allow somebody/something to tell you what to do

بپرس