bovine

/ˈboʊvaɪn//ˈbəʊvaɪn/

معنی: گاو خوی، گاوی، شبیه گاو
معانی دیگر: وابسته به گاو، گاو مانند، گاو منش، کند ذهن و آهسته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, related to, or resembling a cow or ox.

- Bison are large bovine animals.
[ترجمه گوگل] گاومیش کوهان دار بزرگ حیوانات گاوی هستند
[ترجمه ترگمان] گاومیش کوهان دار آمریکایی و گاوی بزرگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: slow-moving, dull, patient, or stolid.
اسم ( noun )
مشتقات: bovinely (adv.), bovinity (n.)
• : تعریف: a cow, ox, or similar animal.

جمله های نمونه

1. I'm depressed by the bovine enthusiasm of the crowd's response.
[ترجمه گوگل]من از شور و شوق گاوی از پاسخ جمعیت افسرده شده ام
[ترجمه ترگمان]در پاسخ شور و شوق و شور و شوق گاوی که در پاسخ این مردم وجود دارد افسرده می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was a gentle,rather bovine man.
[ترجمه گوگل]او مردی ملایم و نسبتاً گاو بود
[ترجمه ترگمان]او مردی نجیب و نسبتا شبیه گاو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had a gentle, rather bovine expression.
[ترجمه گوگل]او حالتی ملایم و نسبتاً گاوی داشت
[ترجمه ترگمان]او قیافه ای مهربان و شبیه به حیوان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He worked with the bovine strain, but confirmed his positive findings with virulent human organisms.
[ترجمه گوگل]او با سویه گاوی کار کرد، اما یافته های مثبت خود را در مورد ارگانیسم های بدخیم انسانی تایید کرد
[ترجمه ترگمان]او با نژاد گاو نر کار کرد، اما یافته های مثبت خود را با organisms قوی انسانی تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The woman smiled at us in a bovine sort of way.
[ترجمه گوگل]زن به نوعی به ما لبخند زد
[ترجمه ترگمان]زن به شکل گاوی به ما لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bovine brain extracts and bovine pituitary glands have been identified as enriched sources of a mitogenic activity.
[ترجمه گوگل]عصاره های مغز گاو و غدد هیپوفیز گاو به عنوان منابع غنی یک فعالیت میتوژنیک شناسایی شده اند
[ترجمه ترگمان]عصاره مغز Bovine و غدد هیپوفیز، به عنوان منابع غنی از فعالیت mitogenic شناسایی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Although how they can tell bovine gallstones from, say, the human variety is nobody's business.
[ترجمه گوگل]اگرچه آنها چگونه می توانند سنگ های صفراوی گاوی را از مثلاً انواع انسان تشخیص دهند، به هیچ کس مربوط نیست
[ترجمه ترگمان]هر چند که آن ها چگونه می توانند به gallstones گاوی، می گویند، تنوع انسانی کار کسی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Diseases similar to bovine spongiform encephalopathy have recently been reported in several species of domestic and zoo animals.
[ترجمه گوگل]بیماری هایی شبیه به آنسفالوپاتی اسفنجی شکل گاوی اخیراً در چندین گونه از حیوانات اهلی و باغ وحش گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]بیماری های شبیه به بیماری گاوی bovine به تازگی در چندین گونه از حیوانات خانگی و باغ وحش گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bovine in vitro fertilisation was developed in the 1990S, and is still not very reliable.
[ترجمه گوگل]لقاح آزمایشگاهی گاو در سال 1990 توسعه یافت و هنوز چندان قابل اعتماد نیست
[ترجمه ترگمان]Bovine در آزمایشگاه fertilisation در دهه ۱۹۹۰ توسعه یافت و هنوز هم چندان قابل اعتماد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bovine heroine has connections with Cowpeace International, and deals with a huge treacle slick at sea.
[ترجمه گوگل]قهرمان گاو با Cowpeace International ارتباط دارد و با یک لکه دار بزرگ در دریا سروکار دارد
[ترجمه ترگمان]قهرمان زن گاوی با Cowpeace بین المللی ارتباط دارد و با یک لیز بزرگ در دریا سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The anthelmintics available for the treatment of bovine parasitic bronchitis are the modern benzimidazoles, levamisole or ivermectin.
[ترجمه گوگل]داروهای ضد کرم موجود برای درمان برونشیت انگلی گاوی، بنزیمیدازول‌های مدرن، لوامیزول یا ایورمکتین هستند
[ترجمه ترگمان]The موجود برای درمان برونشیت انگلی bovine، benzimidazoles یا ivermectin مدرن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I have had a reference to bovine excrement splashed in red ink across an entire manuscript page.
[ترجمه گوگل]من اشاره ای به مدفوع گاو داشته ام که با جوهر قرمز در سراسر یک صفحه دستنوشته پاشیده شده است
[ترجمه ترگمان]من به مدفوع گاوی اشاره کردم که با جوهر قرمز روی یک صفحه کتاب نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bovine tuberculosis is a progressive wasting disease.
[ترجمه گوگل]سل گاوی یک بیماری فاسد پیشرونده است
[ترجمه ترگمان]Bovine سل یک بیماری در حال هدر رفتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sequence of acidic bovine neuropeptide 1 ( ABNP 1 ) was carried out on PE ABI 491 A Model Protein Sequencer.
[ترجمه گوگل]توالی نوروپپتید اسیدی گاوی 1 (ABNP 1) بر روی PE ABI 491 A Model Protein Sequencer انجام شد
[ترجمه ترگمان]توالی اسید acidic گاوی bovine ۱ (ABNP ۱)در PE ABI ۴۹۱ یک مدل از Sequencer پروتیین صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گاو خوی (اسم)
bovine

گاوی (صفت)
bovine, taurine

شبیه گاو (صفت)
bovine

تخصصی

[علوم دامی] خوک نر بالغ

انگلیسی به انگلیسی

• ruminant mammal of the genus bos (i.e. cow, ox, buffalo)
of or pertaining to a ruminant mammal belonging to the genus bos; resembling a cow or bull; sluggish, dull
bovine means relating to cattle.
if you say that someone's behaviour or appearance is bovine, you mean that you think they are slow-moving, stupid, or ugly; a literary use.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Cowlike; calm and dull 🐄
🔍 مترادف: Placid
✅ مثال: His bovine expression made him seem uninterested in the conversation.
This term is used to describe animals belonging to the cattle family. It is often used in a more formal or scientific context.
حیوانات متعلق به خانواده گاو، اغلب در زمینه رسمی یا علمی استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

*** گاویان زیر خانواده ای در زیست شناسی هستند که شامل گروه گسترده ای از ۱۰ سرده متوسط تا بزرگ جثه از سم داران می شوند. این گروه گاوهای اهلی، گاو میش آمریکایی، گاو میش آفریقایی، گاومیش، غژگاو و بزهای کوهی چهار شاخ یا دارای شاخ مدور را در بر می گیرد. رابطه فرگشتی میان این جانوران آشکار نیست و طبقه بندی آن ها به دسته های گوناگون و نه زیرگروه های رسمی نشان دهنده این عدم اطمینان است. ویژگی های کلی این گروه عبارتند از دارا بودن سم های جفت و شاخ در حداقل یک و گاه دو تا از جنس ها.
مثال؛
The farm is home to a herd of bovine creatures.
A person might say, “I grew up in a rural area surrounded by bovine animals. ”
Someone might ask, “Have you ever milked a bovine?”

bovinebovine
صفت : کسی که آرام و احمق باشه مثل یک گاو ( تنبلِ بی حرکت ، پخمه و . . . )
Slow and dull like a cow
اسم : گاویان ، گاوان
An animal of the family, subfamily, tribe, or genera including cattle, buffaloes and bison.
رفتار گاوی
گاو مانندی😂😂😂
He treated his friend in a bovine way.
گاوسانان
گوشت گاو بدون استخوان
گاو طور

بپرس