[ترجمه گوگل]آنها بعد از مشروب خوردن با هم دعوا کرده بودند [ترجمه ترگمان]آن ها بعد از نوشیدن یک نوشیدنی دعوا کرده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She had a bout of flu over Christmas.
[ترجمه گوگل]او در کریسمس دچار آنفولانزا شد [ترجمه ترگمان]او در کریسمس به سرماخوردگی مبتلا شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. That bout of flu dragged her down.
[ترجمه سینا] اون دوره آنفولانزا او را زمین گیر کرد
|
[ترجمه گوگل]آن آنفولانزا او را به پایین کشاند [ترجمه ترگمان] این در مورد آنفولانزا اون رو به زمین کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was recovering from a severe bout of flu.
[ترجمه گوگل]او پس از یک دوره شدید آنفولانزا در حال نقاهت بود [ترجمه ترگمان]او در حال بهبود از یک سرماخوردگی شدید بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A young baby may frequently get a bout of hiccups during or soon after a feed.
[ترجمه مریم] یک کودک جوان همواره ممکن است یک دوره ی سکسکه داشته باشد درطولِ یا بعد از غذا دادن به او
|
[ترجمه گوگل]یک نوزاد جوان ممکن است اغلب در حین یا بلافاصله پس از شیر خوردن دچار سکسکه شود [ترجمه ترگمان]یک نوزاد جوان ممکن است به دفعات بعد از یک غذا با سکسکه مواجه شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This will be his eighth title bout in 19 months.
[ترجمه گوگل]این هشتمین مسابقه قهرمانی او در 19 ماه گذشته خواهد بود [ترجمه ترگمان]این هشتمین دوره title او در ۱۹ ماه خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I've just recovered from a bout of malaria.
[ترجمه گوگل]من به تازگی از یک حمله مالاریا بهبود یافته ام [ترجمه ترگمان]تازه از مالاریا گرفتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I'm pretty indestructible; it takes more than a bout of flu to lay me low.
[ترجمه گوگل]من کاملاً نابود نشدنی هستم بیش از یک حمله آنفولانزا طول می کشد تا من را کم کند [ترجمه ترگمان]من کاملا فنا نشدنی هستم؛ بیشتر از یک سرماخوردگی طول می کشد تا من را آرام نگه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The bumpy flight brought on a bout of airsickness.
[ترجمه گوگل]پرواز ناهموار یک حمله هوایی را به همراه داشت [ترجمه ترگمان]flight bumpy، airsickness را به همراه آورده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The latest bout of violence has claimed twenty four lives.
[ترجمه گوگل]آخرین حمله خشونت آمیز جان بیست و چهار نفر را گرفته است [ترجمه ترگمان]آخرین دور از خشونت جان بیست و چهار نفر را گرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• session; fit of illness or drinking; athletic match if you have a bout of something such as an illness, you have it for a short period. a bout of activity is a short time during which you put a lot of effort into doing something.
پیشنهاد کاربران
1. ( بیماری ) حمله 2. دوره. دوره حاد 3. مسابقه بوکس. مسابقه کشتی مثال: frequent bouts of chest infection حمله های فراوان ناشی از عفونت سینه
دوستان دقت کنید که معمولاً وقتی bout را about در نظر میگیریم که قبلش یک آپاستروف اومده باشه ( در تصویر میتونید ببینید ) Bout : a short period of time during which you do something a lot, especially something that is bad for you ... [مشاهده متن کامل]
e. g. Some of the delays between bouts were annoying, but action never slowed down once the fighting began
a short period of intense activity of a specified kind. مثال People are most likely to experience their first bout in adolescence. مثال اینجا در مورد تجربه افسردگی ( depression ) هستش.
در زبان عامیانه: به معنای دربارۀ یعنی about مخفف می شه توی چت ها و به جاش bout نوشته می شه.
a bout of nerves: دوره ای از استرس
مسابقه قهرمانی
مبارزه، کشمکش
✅عود ( بیماری، تب و امثال آن ) The iconic 1970s superstar Olivia Newton - John passed away earlier today at age 73 after her fourth ⭐bout with cancer
در انگلیسی محاوره یا در لیریک اشعار مخفف about است.
مدت دوره دوران - - - - [بیماری] حمله دوره - - - - مسابقۀ کشتی یا بوکس
Bout me درمورد من
وهله ناگهانی
حمله
نزدیک، نزدیک به. . . . . . . . . ، تقریبا
brief period of illness or involvement in an activity
حمله ( در زمان بیماری ) a severe bout of coughing حمله شدید از سرفه
قصد کاری
bout of depression دوره ای از افسردگی
This patients are susceptible to recurrent *bouts* of rheumatic fever and further heart damage. ( Microbiology made rediculouslysimple ) ترجمه: این بیماران در *دوره های* عود تب روماتیک و آسیب های بیشتر قلب حساس اند.