bourgeoisie

/ˌbʊrˌʒwɑːˈziː//ˌbʊəʒwɑːˈziː/

معنی: بورژوازی، سرمایهداری، طبقه کاسب ودکاندار، طبقه سوداگر، حکومت طبقه دوم
معانی دیگر: طبقه ای که بین اشراف و کارگران قرار داشت، طبقه ی کاسب کار، سوداگران، (در دیدگاه مارکسیستی) طبقه ی سرمایه دار و دشمن طبقه ی کارگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the middle class.

(2) تعریف: in Marxist theory, the capitalist class opposing the proletariat in the class struggle.

جمله های نمونه

1. Without doubt, the national bourgeoisie tends to vacillate, but we should, nevertheless, make use of its positive side, uniting with it as well as struggling against it.
[ترجمه گوگل]بدون شک، بورژوازی ملی تمایل به تزلزل دارد، اما ما باید از جنبه مثبت آن استفاده کنیم، با آن متحد شویم و همچنین با آن مبارزه کنیم
[ترجمه ترگمان]بدون تردید، بورژوازی ملی به vacillate تمایل دارد، اما با این حال ما باید از جنبه مثبت آن استفاده کنیم، با آن متحد شویم و با آن مبارزه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The new bourgeoisie, which was created by the Industrial Revolution, had money to spend and wanted to travel.
[ترجمه گوگل]بورژوازی جدید که با انقلاب صنعتی به وجود آمد، پولی برای خرج کردن داشت و می خواست به مسافرت برود
[ترجمه ترگمان]بورژوازی جدید، که از انقلاب صنعتی ساخته شده بود، پول خرج می کرد و می خواست سفر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Marx wrote of the class struggle between the bourgeoisie and the proletariat.
[ترجمه گوگل]مارکس از مبارزه طبقاتی بین بورژوازی و پرولتاریا نوشت
[ترجمه ترگمان]مارکس از کش مکش طبقاتی میان بورژوازی و پرولتاریا wrote
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Without doubt, the national bourgeoisie tends to vacillate, but we should, nevertheless, make use of its positive side, uniting with it as well as struggling against . . .
[ترجمه گوگل]بدون شک، بورژوازی ملی تمایل به تزلزل دارد، اما ما باید از جنبه مثبت آن استفاده کنیم، با آن متحد شویم و همچنین با آن مبارزه کنیم
[ترجمه ترگمان]بدون شک، بورژوازی ملی به vacillate تمایل دارد، اما با این حال باید از جنبه مثبت آن استفاده کنیم، با آن متحد شویم و با آن مبارزه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In other words, the bourgeoisie are a product of the French Revolution.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، بورژوازی محصول انقلاب فرانسه است
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، بورژوازی محصول انقلاب فرانسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As a scion of the haute bourgeoisie, he wasn't allowed to have higher education.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک فرزند بورژوازی برتر، اجازه نداشت که تحصیلات عالی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یکی از بازماندگان بورژوازی haute مجاز نبود تحصیلات عالی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Because if it's written by the bourgeoisie, it hasn't got the authentic whiff - what?
[ترجمه گوگل]زیرا اگر توسط بورژوازی نوشته شده باشد، بوی معتبری ندارد - چه؟
[ترجمه ترگمان]- چون اگر این نوشته توسط بورژوازی نوشته شود، آن رایحه واقعی را دریافت نکرده است - چی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These plays were the mouthpiece of the revolutionary bourgeoisie and always reflected their values.
[ترجمه گوگل]این نمایشنامه ها بلندگوی بورژوازی انقلابی بود و همواره ارزش های آنها را منعکس می کرد
[ترجمه ترگمان]این نمایش ها، سخنگوی بورژوازی انقلابی بودند و همواره منعکس کننده ارزش های آن ها بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Similarly, the silk-wearing bourgeoisie of Granada contrasted with the poor, cotton-clad peasants from the mountains nearby.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، بورژوازی ابریشم پوش گرانادا در تضاد با دهقانان فقیر و پنبه‌پوش از کوه‌های اطراف بود
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، the که از جنس ابریشم بود با روستاییان فقیر و پوشیده از پنبه از کوهستان های نزدیک تفاوت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Within the Alliance interests of local petit bourgeoisie and industrial bourgeoisie converged.
[ترجمه گوگل]در درون اتحاد، منافع خرده بورژوازی محلی و بورژوازی صنعتی به هم نزدیک شدند
[ترجمه ترگمان]در میان منافع اتحاد of محلی، بورژوازی و بورژوازی، گرد هم آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An alliance between workers, peasants and petty bourgeoisie necessitates a bureaucratic authoritarian regime.
[ترجمه گوگل]اتحاد بین کارگران، دهقانان و خرده بورژوازی یک رژیم استبدادی بوروکراتیک را ضروری می کند
[ترجمه ترگمان]اتحاد بین کارگران، کشاورزان و بورژوازی کوچک مستلزم یک حکومت استبدادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bourgeoisie became a source of state functionaries as the sale of offices increased to pay for the ever-growing cost of armies.
[ترجمه گوگل]بورژوازی به منبعی برای کارگزاران دولتی تبدیل شد، زیرا فروش دفاتر برای پرداخت هزینه های روزافزون ارتش افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]بورژوازی به منبعی از کارمندان دولت تبدیل شد، زیرا فروش دفاتر افزایش یافت تا هزینه روزافزون ارتش را بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The class enemy, the bourgeoisie and its allies, wielded a vast array of ideological weapons designed to mislead the proletariat.
[ترجمه گوگل]دشمن طبقاتی، بورژوازی و متحدانش، طیف وسیعی از سلاح های ایدئولوژیک را به کار گرفتند که برای گمراه کردن پرولتاریا طراحی شده بودند
[ترجمه ترگمان]دشمن طبقاتی، یعنی بورژوازی و هم پیمانانش، تعداد وسیعی از سلاح های ایدئولوژیک را که برای گمراه کردن پرولتاریا طراحی شده بود، به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The haute bourgeoisie saw themselves as the arbiters of taste and the artistic heirs of the system of patronage.
[ترجمه گوگل]بورژوازی برتر خود را داوران ذوق و وارثان هنری نظام حمایتی می دید
[ترجمه ترگمان]بورژوازی haute خود را قاضی سلیقه و وارثان هنری نظام حمایت میدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Secondly, the difference in wealth between the bourgeoisie and the proletariat will increase as the accumulation of capital proceeds.
[ترجمه گوگل]ثانیا، تفاوت در ثروت بین بورژوازی و پرولتاریا با ادامه انباشت سرمایه افزایش خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]دوم، تفاوت در ثروت بین طبقه بورژوازی و پرولتاریا، به عنوان انباشته شدن درآمد سرمایه، افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بورژوازی (اسم)
bourgeoisie

سرمایه داری (اسم)
bourgeoisie

طبقه کاسب ودکاندار (اسم)
bourgeoisie

طبقه سوداگر (اسم)
bourgeoisie

حکومت طبقه دوم (اسم)
bourgeoisie

انگلیسی به انگلیسی

• middle class, european middle class
in marxist theory, the bourgeoisie are the middle-class people who own most of the wealth in a capitalist system.

پیشنهاد کاربران

خارج از تعریف مارکسیسم که همه میگن سرمایه داری و پولداری ، تعریف اولی که ( خارج از سیاست ) خود کمبریج به این کلمه داده میشه " طبقه متوسط مردم که نه پولدارن نه فقیر ، و تمایلی قالبا قوی هم به سمت سنت ها و ارزش ها دارن "
...
[مشاهده متن کامل]

the middle class ( = the social group between the rich and the poor ) , especially the people thought to have a strong interest in supporting traditional customs and values

bourgeoisie ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: بورژوازی
تعریف: طبقۀ شهرنشین و مالک وسایل تولید که با استفاده از فنّاوری و کار و سرمایه، فعالیت اقتصادی می‏کند
Capitalism:رژیم سرمایه داری
رژیم سرمایه داری :capitalism
سرمایه دار

بپرس