bounteous

/ˈbaʊntɪəs//ˈbaʊntɪəs/

معنی: فراوان، سخی، سخاوتمند، بخشنده، باسخاوت، پربرکت، راد
معانی دیگر: گشاده دست، پر سخاوت، وافر، پر نعمت، پلاو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: bounteously (adv.), bounteousness (n.)
(1) تعریف: willing to give generously; benevolent.
مترادف: bountiful, generous, liberal, unsparing
متضاد: niggardly
مشابه: beneficent, benevolent, bighearted, free, free-handed, magnanimous, munificent, openhanded, princely, unselfish

(2) تعریف: plentiful or abundant.
مترادف: abundant, bountiful, opulent, plenteous, plentiful
متضاد: niggardly
مشابه: ample, copious, full, handsome, immeasurable, inexhaustible, luxuriant, munificent, prolific, rich

جمله های نمونه

1. a bounteous harvest
محصول فراوان

2. god is bounteous
خداوند بخشنده است.

3. We are grateful to you for your bounteous gifts.
[ترجمه گوگل]ما از شما برای هدایای گرانبها سپاسگزاریم
[ترجمه ترگمان]ما از شما برای هدیه your ممنونیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The bounteous largess given thee to give?
[ترجمه گوگل]هنگفتی که به تو داده شده تا بدهی؟
[ترجمه ترگمان]The به تو داده که تسلیم شی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Our dinner is very abundant ( bounteous ).
[ترجمه گوگل]شام ما بسیار فراوان است (پرفیض)
[ترجمه ترگمان]شام ما بسیار زیاد است (bounteous)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My wee assistance in your bounteous hand, and the odor of tobacco.
[ترجمه گوگل]کمک کوچک من در دست پر نعمت تو و بوی تنباکو
[ترجمه ترگمان]لطف و مهربانی من در مشت کرم و بوی توتون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If your charge is bounteous, can employ the creation ace on website of a few video.
[ترجمه گوگل]اگر هزینه شما سخاوتمندانه است، می توانید ACE ایجاد را در وب سایت چند ویدیو به کار ببرید
[ترجمه ترگمان]اگر بار شما bounteous است، می توانید روی وب سایت چند ویدیو از the استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Let us give bounteous love to all mankind.
[ترجمه گوگل]بیایید به همه بشریت محبت فراوان بدهیم
[ترجمه ترگمان]بیایید عشق خود را به همه نوع بشر تقدیم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The family with more bounteous economy can choose surf to massage bath crock, dynamoelectric build billow to be able to remove your exhaustion of a day.
[ترجمه گوگل]خانواده‌ای که اقتصاد پررونق‌تری دارند، می‌توانند موج سواری را برای ماساژ ظروف حمام، ساختمان دیناموالکتریک انتخاب کنند تا بتوانند خستگی یک روز شما را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]خانواده با economy بیشتر می توانند surf را برای ماساژ دادن مصرف کنند، dynamoelectric billow را می سازند تا قادر به پاک کردن خستگی یک روز باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He has a bounteous imagination.
[ترجمه گوگل]او تخیل فراوانی دارد
[ترجمه ترگمان]قوه تخیل بسیار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When properly cultivated and controlled by men, the earth by her nature yields a bounteous harvest.
[ترجمه گوگل]هنگامی که به درستی توسط مردان کشت و کنترل شود، زمین به دلیل طبیعت خود محصول پرباری به بار می آورد
[ترجمه ترگمان]وقتی مردان به خوبی پرورش داده و تحت کنترل قرار می گیرند، زمین با طبیعت خود مقدار فراوان محصول خود را به دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Second Battle of Niagara Our dreams exceeding by thy bounteous spray.
[ترجمه گوگل]نبرد دوم نیاگارا رویاهای ما با اسپری پر فضل تو بیش از حد است
[ترجمه ترگمان]دومین جنگ نیاگارا رویاهای ما را با اسپری کرم و کرم خود بیش از حد مجاز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her grace, quickness, her social felicities - seemed the overflow of a bounteous nature.
[ترجمه گوگل]ظرافت، سرعت و شادی های اجتماعی او سرریز یک طبیعت پر فضل به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]وقار و سرعت اجتماعی او، felicities اجتماعی او را لبریز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Recent weeks have shown how alluring a berth on that bounteous marina is.
[ترجمه گوگل]هفته‌های اخیر نشان داده‌اند که یک اسکله در آن اسکله تفریحی چقدر جذاب است
[ترجمه ترگمان]هفته های اخیر نشان داده اند که محل اقامت در این بندر بسیار بزرگ چقدر جذاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراوان (صفت)
many, plenty, large, abundant, great, plentiful, numerous, manifold, strong, plural, affluent, voluminous, ample, bounteous, exuberant, profuse, copious, fulsome, multiple, prolific, umpteen, massed

سخی (صفت)
liberal, big-hearted, charitable, generous, bounteous, bountiful, free-handed

سخاوتمند (صفت)
noble, big-hearted, charitable, munificent, bounteous, lavish, magnanimous, free-handed, great-hearted, forgiving, open-handed, high-minded, large-hearted, whole-souled

بخشنده (صفت)
merciful, munificent, generous, bounteous, bountiful, gracious, placable, open-handed, good-hearted, indulgent, large-hearted

باسخاوت (صفت)
bounteous, bountiful

پربرکت (صفت)
luxuriant, bounteous, exuberant, fertile

راد (صفت)
upright, honest, bounteous, free-handed

انگلیسی به انگلیسی

• plentiful; generous

پیشنهاد کاربران

بپرس