1. narrow bounds
مرزهای ناگسترده،محدودیت های زیاد
2. the farthest bounds of civilization
دورترین مرزهای تمدن
3. to set bounds to ambition
برای جاه طلبی حدودی معلوم کردن
4. within the bounds of the law
در محدوده ی قانون
5. out of bounds
1- خارج (مثلا خارج از زمین بازی)،اوت (out)
6. she overstepped the bounds of moderation
او از حد اعتدال خارج شد.
7. by leaps and bounds
به سرعت،با جست و خیز
8. by leaps and bounds
به تندی،با سرعت زیاد،با جهش و خیزش
9. do not overstep the bounds of propriety!
از نزاکت خارج نشو!
10. owners perambulate the farm's bounds every two years
مالکان هر دو سال یک بار حدود مزرعه را بازبینی می کنند.
11. within (or beyond) the bounds of possibility
ممکن (یا خارج از امکان)،در (خارج از) محدوده ی امکانات
12. the ball went out of bounds
توپ اوت شد (از زمین بیرون رفت).
13. nor let the sea surpass its bounds
(میلتون) و نگذار دریا از کران خود فراتر رود.
14. our exports are growing by leaps and bounds
صادرات ما به سرعت در حال رشد است.