boundless

/ˈbaʊndləs//ˈbaʊndlɪs/

معنی: خارج از حدود
معانی دیگر: بی کران، نامحدود، بی حد و حصر، لایتناهی، بی پایان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: boundlessly (adv.), boundlessness (n.)
• : تعریف: without bounds or limits.
مترادف: endless, infinite, limitless, unbounded, unlimited, unrestricted
متضاد: limited
مشابه: bottomless, eternal, everlasting, immeasurable, immense, incalculable, inexhaustible, measureless, untold, vast

- He has boundless good will.
[ترجمه گوگل] او حسن نیت بی حد و حصری دارد
[ترجمه ترگمان] او اراده خوبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He is a man of apparently boundless optimism.
[ترجمه گوگل]او مردی است که به ظاهر خوش بینی بی حد و حصر دارد
[ترجمه ترگمان]او مردی پر از خوش بینی boundless است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The masses have boundless creative power.
[ترجمه گوگل]توده ها قدرت خلاقیت بی حد و حصری دارند
[ترجمه ترگمان]توده های مردم قدرت خلاق بالایی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He approached every task with a boundless zest.
[ترجمه گوگل]او با ذوق بی حد و حصر به هر کاری نزدیک می شد
[ترجمه ترگمان]با شور و شعف فراوان به هر وظیفه ای که می رسید نزدیک می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She has boundless energy and enthusiasm.
[ترجمه گوگل]او انرژی و اشتیاق بی حد و حصری دارد
[ترجمه ترگمان]او انرژی و اشتیاق بی حد و حصر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I admire her boundless energy.
[ترجمه گوگل]من انرژی بی حد و حصر او را تحسین می کنم
[ترجمه ترگمان]انرژی boundless را تحسین می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her appetite for life, boundless energy and numerous gifts and graces made her an all-round person.
[ترجمه گوگل]اشتهای او برای زندگی، انرژی بی حد و حصر و مواهب و موهبت های متعدد او را به فردی همه جانبه تبدیل کرده بود
[ترجمه ترگمان]اشتهای او برای زندگی، انرژی بی حد و gifts و graces متعدد او را فردی گرد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rambush was appointed chief engineer and his boundless energy and leadership earned him rapid promotion with ever greater responsibilities.
[ترجمه گوگل]رامبوش به عنوان مهندس ارشد منصوب شد و انرژی و رهبری بی حد و حصر او باعث ارتقای سریع او با مسئولیت های بیشتر شد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان مهندس ارشد منصوب شد و رهبری و رهبری boundless او را با مسئولیت های بیشتری به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was a woman of boundless energy.
[ترجمه گوگل]او زنی با انرژی بی حد و حصر بود
[ترجمه ترگمان]اون یه زن انرژی boundless بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The potential applications seemed as boundless as the human imagination. The trouble is that the imagination does have bounds.
[ترجمه گوگل]کاربردهای بالقوه به اندازه تخیل انسان بی حد و حصر به نظر می رسید مشکل اینجاست که تخیل مرزهایی دارد
[ترجمه ترگمان]این کاربردهای بالقوه به نظر تخیل انسان بی حد و حصری به نظر می رسیدند مشکل این است که تخیل به حد کافی bounds
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The potential applications seemed as boundless as the human imagination.
[ترجمه گوگل]کاربردهای بالقوه به اندازه تخیل انسان بی حد و حصر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]این کاربردهای بالقوه به نظر تخیل انسان بی حد و حصری به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Colleagues in whom he had boundless confidence had handed him papers which he had signed without reading them.
[ترجمه گوگل]همکارانی که او به آنها اعتماد بی حد و حصر داشت، اوراقی را که بدون خواندن آنها امضا کرده بود به او دادند
[ترجمه ترگمان]همکاریم که به او اعتماد داشت، papers را که بدون خواندن آن امضا کرده بود، به او داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bayer was a passionate, excitable activist with boundless energy and a huge grassroots network of local contacts at his disposal.
[ترجمه گوگل]بایر یک فعال پرشور و هیجان انگیز با انرژی بی حد و حصر و شبکه ای عظیم از مخاطبین محلی بود که در اختیار داشت
[ترجمه ترگمان]بایر یک فعال پرشور و هیجان زده با انرژی بی حد و یک شبکه عظیم از مردم محلی در اختیار خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conceive of the boundless, but expect nothing whatever.
[ترجمه گوگل]بی حد و حصر را تصور کنید، اما هیچ انتظاری نداشته باشید
[ترجمه ترگمان]باید تصور کنید که هر چه باشد تصور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My admiration for them was boundless and while I hated them sometimes, I never disliked them.
[ترجمه گوگل]تحسین من نسبت به آنها بی حد و حصر بود و در حالی که گاهی اوقات از آنها متنفر بودم، هرگز آنها را دوست نداشتم
[ترجمه ترگمان]تحسین من نسبت به آن ها بیش از حد بود و در حالی که من گاهی از آن ها متنفر بودم هرگز از آن ها متنفر نبودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Within the Boundless, which is in perpetual motion, worlds, including our world, come into being and pass away.
[ترجمه گوگل]در درون بی کران، که در حرکت دائمی است، جهان ها از جمله جهان ما به وجود می آیند و می گذرند
[ترجمه ترگمان]درون the، که در حرکت ابدی، جهان، از جمله جهان ما، در حال عبور و از بین رفتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خارج از حدود (صفت)
endless, boundless

تخصصی

[ریاضیات] نامحدود، بی کران

انگلیسی به انگلیسی

• borderless, enormous, unrestricted
if you describe something as boundless, you mean that there seems to be no end or limit to it.

پیشنهاد کاربران

نامحدود ، بی حد و مرز
Unlimited
The human mind is vast and boundless
بی حد و مرز - تمام نشدنی
می توان
بی نهایت
نامتناهی
بی پایان
و واژگان مشابه ترجمه کرد
بی کران
بی مرز
بی حد و حصر
بی شمار
وسیع ( به معنی بی حد و حصر )

بپرس