bounder

/ˈbaʊndər//ˈbaʊndə/

(انگلیس - عامیانه) ناجوانمرد، نالوطی، بی ادب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an obtrusive, ill-bred, or vulgar person, esp. a man who behaves badly toward women.

(2) تعریف: something or someone that bounds.

جمله های نمونه

1. Talk of the Devil, and he is bound to appear.
[ترجمه گوگل]صحبت از شیطان است، و او باید ظاهر شود
[ترجمه ترگمان]درباره شیطان حرف بزن، و او هم موظف است که به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Kindness is the golden chain by which society is bound together. Johann Wolfgang Von Goethe
[ترجمه گوگل]مهربانی زنجیر طلایی است که جامعه به وسیله آن به هم پیوند می خورد یوهان ولفگانگ فون گوته
[ترجمه ترگمان]مهربانی زنجیر طلایی است که جامعه با آن پیوند خورده است یوهان ولفگانگ ون گوته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If we are bound to forgive an enemy, we are not bound to trust him. Thomas Fuller
[ترجمه گوگل]اگر مجبوریم دشمنی را ببخشیم، مجبور نیستیم به او اعتماد کنیم توماس فولر
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهیم دشمن را ببخشیم، مجبوریم به او اعتماد کنیم توماس فولر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was left bound and gagged .
[ترجمه گوگل]او را در بند رها کردند و دهانش را بستند
[ترجمه ترگمان]دست و دهانش را بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is not beyond the bounds of possibility .
[ترجمه گوگل]فراتر از حد امکان نیست
[ترجمه ترگمان]این فراتر از حد امکان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is not beyond the bounds of possibility that we'll all meet again one day.
[ترجمه گوگل]فراتر از مرزهای احتمالی نیست که همه ما یک روز دوباره ملاقات کنیم
[ترجمه ترگمان]این فراتر از حد امکان پذیر نیست که روزی دوباره همدیگر را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If he chooses Mary it's bound to cause problems.
[ترجمه گوگل]اگر او مری را انتخاب کند، مطمئناً مشکل ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]اگر او مری را انتخاب کند که دردسر درست کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They bound my arms and legs with rope.
[ترجمه گوگل]دست و پایم را با طناب بستند
[ترجمه ترگمان]دست هایم و پاهایم را با طناب بسته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There are bound to be changes when the new system is introduced.
[ترجمه گوگل]زمانی که سیستم جدید معرفی شود، مطمئناً تغییراتی وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]زمانی که سیستم جدید معرفی می شود باید تغییراتی ایجاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Your work is bound to be successful.
[ترجمه گوگل]کار شما مطمئناً موفق خواهد بود
[ترجمه ترگمان]کار شما باید موفقیت آمیز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pete, ever the optimist, said things were bound to improve.
[ترجمه گوگل]پیت که همیشه خوشبین بود، گفت که همه چیز باید بهبود یابد
[ترجمه ترگمان]پت که همیشه خوش بین بود گفت که همه چیز باید بهبود یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was bound to a chair.
[ترجمه گوگل]او را به یک صندلی بسته بودند
[ترجمه ترگمان]روی یک صندلی نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There are bound to be price increases next year.
[ترجمه گوگل]احتمالا در سال آینده افزایش قیمت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]سال آینده قیمت ها افزایش خواهند یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The life most of the time, commitments equals to constrain, reluctantly we yearn for bound.
[ترجمه گوگل]زندگی در بیشتر مواقع، تعهدات برابر است با محدود کردن، با اکراه ما مشتاق محدود شدن هستیم
[ترجمه ترگمان]در بیشتر مواقع، تعهدات برابر است با محدود کردن اجباری، با بی میلی ما را آرزو می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was bound over to keep the peace.
[ترجمه گوگل]او مقید بود که صلح را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود که آرامش خود را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• ill-bred, unscrupulous man
if someone calls a man a bounder, they mean that he behaves in an unkind, deceitful, or selfish way; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بپرس