1. everyone's bounden duty
وظیفه ی قانونی هر کس
2. It is a bounden duty for a soldier to be subjected to the orders.
[ترجمه گوگل]این یک وظیفه است که یک سرباز تابع دستورات باشد
[ترجمه ترگمان]این تنها وظیفه یک سرباز است که در معرض دستورها قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We have a bounden duty to respond to this call for help.
[ترجمه گوگل]ما وظیفه داریم به این فراخوان برای کمک پاسخ دهیم
[ترجمه ترگمان]ما تنها وظیفه داریم که به این درخواست کمک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She felt that it was her bounden duty to tell the police about the incident.
[ترجمه گوگل]او احساس میکرد که وظیفهاش این است که ماجرا را به پلیس بگوید
[ترجمه ترگمان]تنها وظیفه او این بود که به پلیس درباره حادثه بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He felt it was his bounden duty to tell the police what he knew.
[ترجمه گوگل]او احساس میکرد که وظیفهاش این است که آنچه را که میداند به پلیس بگوید
[ترجمه ترگمان]تنها وظیفه او این بود که به پلیس بگوید که او چه می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. They all had a bounden responsibility to start negotiations to end the nightmare.
[ترجمه گوگل]همه آنها برای شروع مذاکرات برای پایان دادن به این کابوس مسئولیت مشخصی داشتند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها تنها یک مسئولیت برای شروع مذاکرات برای پایان دادن به کابوس بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It was their bounden duty, he said, to keep an account of their incomings and outgoings in money matters.
[ترجمه گوگل]او گفت که وظیفه آنها این بود که در امور پولی، حساب ورودی و خروجی خود را حفظ کنند
[ترجمه ترگمان]گفت تنها وظیفه آن ها این است که حساب of و outgoings را در مسائل مالی نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I rest much bounden to you.
9. Imparting knowledge and educating people is the teacher bounden duty.
[ترجمه گوگل]اطلاع رسانی و آموزش مردم وظیفه معلم است
[ترجمه ترگمان]دانش Imparting و آموزش مردم تنها وظیفه اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Developing rural education is the bounden duty of China as a large agricultural country.
[ترجمه گوگل]توسعه آموزش روستایی وظیفه محدود چین به عنوان یک کشور بزرگ کشاورزی است
[ترجمه ترگمان]توسعه آموزش روستایی تنها وظیفه کشور چین به عنوان یک کشور بزرگ کشاورزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I'm bounden to him for my success.
[ترجمه گوگل]من به خاطر موفقیتم به او وابسته هستم
[ترجمه ترگمان]من به خاطر موفقیت به او bounden
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It's the teacher's bounden duty to help his students.
[ترجمه گوگل]این وظیفه مسلم معلم است که به دانش آموزانش کمک کند
[ترجمه ترگمان]تنها وظیفه معلم است که به دانش آموزانش کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It is our bounden duty to help the disabled.
[ترجمه گوگل]این وظیفه ماست که به معلولان کمک کنیم
[ترجمه ترگمان]تنها وظیفه ما این است که به افراد معلول کمک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. If she overheard a criminal conversation, it's her bounden duty to report it to the police.
[ترجمه گوگل]اگر او یک مکالمه جنایی را شنید، وظیفه اوست که آن را به پلیس گزارش دهد
[ترجمه ترگمان]تنها وظیفه او این بود که آن را به پلیس گزارش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید