1. he bounced up and cut off his two ears
برجست و از او دو گوش ببرید
2. his check bounced
چک او برگشت.
3. the grenade bounced twice and exploded
نارنجک دو بار جهش کرد و منفجر شد.
4. the drunken man was bounced out of the tavern
مرد مست را از میخانه بیرون کردند.
5. before serving the ball, she bounced it once
پیش از زدن توپ یکبار آن را ورجهانید.
6. due to insufficient funds, my check bounced
به خاطر نبودن وجه کافی در حساب چکم واخواست شد (برگشت خورد).