bounce off

انگلیسی به انگلیسی

• rebound off, bounce against and spring back, ricochet off

پیشنهاد کاربران

خوردن چیزی به یک سطح و دور شدن یا منعکس شدن
واکنش نشان دادن
برخورد کردن
1, به چیزی برخورد کردن و بازتاب یافتن ، منعکس شدن
2, مزه دهن کسی را فهمیدن
• You can bounce ideas off them and benefit from their expertise, as they have often been self - employed themselves.
از نظر دیگران بهره بردن
bounce an idea off someone
informal share an idea with another person in order to get feedback on it: he thrives on bouncing ideas off other people.
تا حدودی میشه یه دستی زدن ینی یه چی بگی که ببینی طرف چی میگه
bouncing off
برخوردن به ، برخورد کردن به
The ball bounced off Dalton's hands and back in to Mitch's face!
درکل معنی برگشتن بازتاب یا کمونه کردن میده
برخورد جسمی به سطحی و تغییر جهت دادن آن، تست کردن ایده های مختلف ( تضارب آراء )
نظر کسی را در مورد موضوعی پرسیدن
نادیده گرفتن، در رابطه با امواج نیز صادق است
پژواک، بازتابش، بازتاب، کمانش، کمانه کردن
rebound off، منعکس کردن، بازتاب کردن
منعکس کردن
بازتاب کردن
کمانه کردن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس