bounce off
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
خوردن چیزی به یک سطح و دور شدن یا منعکس شدن
واکنش نشان دادن
برخورد کردن
برخورد کردن
1, به چیزی برخورد کردن و بازتاب یافتن ، منعکس شدن
2, مزه دهن کسی را فهمیدن
2, مزه دهن کسی را فهمیدن
از نظر دیگران بهره بردن
تا حدودی میشه یه دستی زدن ینی یه چی بگی که ببینی طرف چی میگه
برخوردن به ، برخورد کردن به
درکل معنی برگشتن بازتاب یا کمونه کردن میده
برخورد جسمی به سطحی و تغییر جهت دادن آن، تست کردن ایده های مختلف ( تضارب آراء )
نظر کسی را در مورد موضوعی پرسیدن
نادیده گرفتن، در رابطه با امواج نیز صادق است
پژواک، بازتابش، بازتاب، کمانش، کمانه کردن
rebound off، منعکس کردن، بازتاب کردن
منعکس کردن
بازتاب کردن
کمانه کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)