بوجی
- - -
🔸 معادل فارسی:
لوکس پسند / تجمل گرا / خوش پوش و شیک
در زبان محاوره ای:
کسی یا چیزی که ظاهر شیک و زندگی تجملاتی دارد، اغلب با تأکید طنزآمیز یا انتقادی
- - -
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ( شخصیت – اجتماعی ) :
شخصی که رفتار، پوشش یا سبک زندگی اش پر زرق و برق و تجملی است
مثال: She’s so boujee—always shopping at high - end boutiques.
او خیلی بوجی است—همیشه از بوتیک های لوکس خرید می کند.
2. ( وسایل یا سبک زندگی – سبک ) :
چیزی که گران قیمت، شیک یا تجملی به نظر می رسد
مثال: That boujee coffee shop has velvet chairs and gold accents.
آن کافی شاپ بوجی، صندلی های مخملی و تزئینات طلایی دارد.
3. ( طنز یا انتقاد – محاوره ای ) :
گاهی برای شوخی یا نکوهش سبک زندگی تجملی یا ظاهر لوکس استفاده می شود
مثال: Don’t act so boujee just because you bought a designer bag.
فقط به خاطر اینکه یک کیف طراح خریدی، اینقدر بوجی بازی درنیار.
- - -
🔸 مترادف ها:
fancy – posh – luxurious – high - class – trendy
- - -
🔸 معادل فارسی:
لوکس پسند / تجمل گرا / خوش پوش و شیک
در زبان محاوره ای:
کسی یا چیزی که ظاهر شیک و زندگی تجملاتی دارد، اغلب با تأکید طنزآمیز یا انتقادی
- - -
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ( شخصیت – اجتماعی ) :
شخصی که رفتار، پوشش یا سبک زندگی اش پر زرق و برق و تجملی است
مثال: She’s so boujee—always shopping at high - end boutiques.
او خیلی بوجی است—همیشه از بوتیک های لوکس خرید می کند.
2. ( وسایل یا سبک زندگی – سبک ) :
چیزی که گران قیمت، شیک یا تجملی به نظر می رسد
مثال: That boujee coffee shop has velvet chairs and gold accents.
آن کافی شاپ بوجی، صندلی های مخملی و تزئینات طلایی دارد.
3. ( طنز یا انتقاد – محاوره ای ) :
گاهی برای شوخی یا نکوهش سبک زندگی تجملی یا ظاهر لوکس استفاده می شود
مثال: Don’t act so boujee just because you bought a designer bag.
فقط به خاطر اینکه یک کیف طراح خریدی، اینقدر بوجی بازی درنیار.
- - -
🔸 مترادف ها:
"پولدار بودن یا پولدار رفتار کردن"
غنی، مجلل، خاص، فانتزی.
شر و شیطون
حشری