bouillon

/ˌbuːˈwɪlən//ˈbuːjɒn/

معنی: ابگوشت
معانی دیگر: آبگوشت رقیق (معمولا از گوشت گاو)، بویون

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a thin, usu. clear broth, or the stock for making such a broth.
مشابه: liquor, stock

جمله های نمونه

1. Thus the theocratic ideal of Godefroy de Bouillon would have found fulfilment.
[ترجمه گوگل]بنابراین آرمان تئوکراتیک گودفروی دو بویون تحقق می یافت
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب کمال مطلوب of دو Bouillon را به دست خواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Today he would drink strong bouillon and extra coffee as boosters.
[ترجمه گوگل]امروز او جوش قوی و قهوه اضافی را به عنوان تقویت کننده می نوشید
[ترجمه ترگمان]امروز او would قوی و قهوه اضافه را به عنوان تقویت کننده ها می نوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I began with what the menu described as bouillon.
[ترجمه گوگل]من با چیزی شروع کردم که منو به عنوان بویلون توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]من با چیزی که منو منو bouillon توصیف کرده بودم شروع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Add water and bouillon. Cover and simmer 10 minutes.
[ترجمه گوگل]آب و آبگوشت را اضافه کنید روی آن را بپوشانید و 10 دقیقه بجوشانید
[ترجمه ترگمان]آب و آب اضافه کنید ۱۰ دقیقه صبر کنید و بجوشانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She ladled a little of the court bouillon over the fat bits of mackerel.
[ترجمه گوگل]او کمی از آبجوش دربار را روی تکه های چاق ماهی خال مخالی ریخت
[ترجمه ترگمان]او مقداری از آبگوشت را با ظرف ماهی خالدار آبی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dishes of bouillon were brought in hot and hot.
[ترجمه گوگل]ظروف بویلون را گرم و داغ آورده بودند
[ترجمه ترگمان]Dishes از bouillon داغ و داغ آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. AD 1099 crusader Godfrey of Bouillon took the city from Moslems.
[ترجمه گوگل]1099 پس از میلاد، گادفری از بویون، صلیبی شهر را از مسلمانان گرفت
[ترجمه ترگمان]بعد از میلاد مسیح crusader Godfrey of شهر را از مسلمانان گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The production technique of high calcium pigeon bouillon powder was introduced. Complete technological processes weredescribedwith important technical parameters and date.
[ترجمه گوگل]تکنیک تولید پودر آبگوشت کبوتر با کلسیم بالا معرفی شد فرآیندهای فناورانه کامل با پارامترهای فنی مهم و تاریخ شرح داده شد
[ترجمه ترگمان]روش تولید پودر pigeon با کلسیم بالا معرفی شد فرآیندهای تکنولوژیکی کامل شامل پارامترهای فنی مهم و تاریخ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Add lentils, chicken bouillon and water to the skillet.
[ترجمه گوگل]عدس، آبگوشت مرغ و آب را به ماهیتابه اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]عدس، مرغ bouillon و آب را به ماهی تابه اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Among many French soup, the bouillon, French onion soup, vegetable, butter soup and chowder are the most famous ones.
[ترجمه گوگل]در میان بسیاری از سوپ های فرانسوی، بویلون، سوپ پیاز فرانسوی، سبزیجات، سوپ کره و چودر از معروف ترین سوپ ها هستند
[ترجمه ترگمان]در میان بسیاری از سوپ فرانسوی، سوپ پیاز، سوپ پیاز، سبزیجات، سوپ کره و آبگوشت بسیار مشهور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The cup of bouillon served by the stewards was welcomed by those who had been chilled by the cold ocean breezes.
[ترجمه گوگل]فنجان آبجو که توسط مهمانداران سرو می شد مورد استقبال کسانی قرار گرفت که از نسیم سرد اقیانوس سرد شده بودند
[ترجمه ترگمان]فنجان of که توسط the پذیرایی می شد مورد استقبال کسانی قرار گرفت که از نسیم خنک اقیانوس منجمد شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He christened it Bathykorus bouilloni, a tribute to the late marine scientist Jean Bouillon, but many have noticed its striking resemblance to the former Anakin Skywalker.
[ترجمه گوگل]او آن را Bathykorus bouilloni نامگذاری کرد، ادای احترامی به دانشمند فقید دریایی ژان بویلون، اما بسیاری متوجه شباهت قابل توجه آن به آناکین اسکای واکر سابق شده‌اند
[ترجمه ترگمان]او نامش را \"Jean bouilloni\" نامید، اما بسیاری متوجه شباهت قابل توجه آن به the Anakin سابق شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He treated himself to a cup of bouillon from a restaurant nearby .
[ترجمه گوگل]او خود را با یک فنجان آبجو از رستورانی در آن نزدیکی پذیرفت
[ترجمه ترگمان]او خودش را با یک فنجان چای خوری از یک رستوران در آن نزدیکی درمان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Remove the shower head and place a chicken bouillon cube in it, then put the head back on.
[ترجمه گوگل]سر دوش را بردارید و یک مکعب آبگوشت مرغ را در آن قرار دهید، سپس سر را دوباره روی آن قرار دهید
[ترجمه ترگمان]سر دوش را بردارید و یک تکه کاغذ bouillon در آن قرار دهید، سپس سرش را بر روی آن قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابگوشت (اسم)
bouillon, broth, sop, gravy, soup

انگلیسی به انگلیسی

• clear soup broth (usually made from beef)

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A clear, flavorful broth or soup 🍲
🔍 مترادف: Soup
✅ مثال: She made a pot of bouillon for the sick child.
bouillon ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: پایۀ سوپ
تعریف: آب صاف نشدۀ حاصل از جوشاندن گوشت مرغ یا گوشت گاو

بپرس