bough

/ˈbaʊ//baʊ/

معنی: شاخه، ترکه، تنه درخت، شانه حیوان
معانی دیگر: (درخت) شاخه، بزرگ شاخه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a branch of a tree, esp. a main branch.
مترادف: limb
مشابه: branch, spray, stem

- When I was little, there was a swing hanging from that bough of the tree.
[ترجمه گوگل] وقتی کوچک بودم از آن شاخه درخت یک تاب آویزان بود
[ترجمه ترگمان] وقتی کوچک بودم، یک تاب از شاخه درخت آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The bough that bears most, hangs lowest.
[ترجمه Sepid] شاخه ایکه ( درختی که ) پربارتر باشه ، سرش پایینتر ه. منظور از آدم های متواضع و فرزانه هست .
|
[ترجمه گوگل]شاخه ای که بیشتر تحمل می کند، پایین تر آویزان است
[ترجمه ترگمان]این شاخه درخت بیشتر از همه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I rested my fishing rod against a pine bough.
[ترجمه گوگل]چوب ماهیگیری ام را روی شاخه کاج گذاشتم
[ترجمه ترگمان]چوب ماهیگیری خود را روی شاخه درختی تکیه دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ranulf swallowed nervously as the bough hit the ground.
[ترجمه گوگل]هنگامی که شاخه به زمین برخورد کرد، رانولف عصبی آب دهانش را قورت داد
[ترجمه ترگمان]در حالی که شاخه درخت به زمین می خورد با حالتی عصبی آب دهانش را قورت می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sykes was dangling a small bough over its nose, possibly an olive branch, perhaps its elevenses.
[ترجمه گوگل]سایکس یک شاخه کوچک روی بینی خود آویزان کرده بود، احتمالاً یک شاخه زیتون، شاید یازده شاخه آن
[ترجمه ترگمان]سایکس یک شاخه کوچک شاخه را که احتمالا شاخه زیتون بود آویزان کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many animals leap from bough to bough, and sometimes fall to the ground.
[ترجمه گوگل]بسیاری از حیوانات از شاخه ای به شاخه دیگر می پرند و گاهی به زمین می افتند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از حیوانات از شاخه ای به شاخه دیگر می پرند و گاه به زمین می افتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For this reason, it was called the Golden Bough and was believed to cure diseases in humans and cattle.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل به آن شاخه طلایی می گفتند و اعتقاد بر این بود که بیماری های انسان و گاو را درمان می کند
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل آن را the طلایی نام بردند و به درمان بیماری ها در انسان ها و گاوها اعتقاد داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They have just bough a house in Pacific Palisades, a wealthy suburb of Los Angeles.
[ترجمه گوگل]آنها به تازگی خانه ای در پاسیفیک پالیسیدز، حومه ثروتمند لس آنجلس، خریده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط یک خانه در اقیانوس آرام، حومه ثروتمند لس آنجلس دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A bough floats in the river.
[ترجمه گوگل]شاخه ای در رودخانه شناور است
[ترجمه ترگمان]یک شاخه در رودخانه شناور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He bough a book on basketball tactics from the Xinghua book - store yesterday.
[ترجمه گوگل]او دیروز کتابی در مورد تاکتیک های بسکتبال از فروشگاه Xinghua خرید
[ترجمه ترگمان]او دیروز از کتاب Xinghua یک کتاب درباره تاکتیک های بسکتبال خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do not cut the Bough you are standing on.
[ترجمه گوگل]شاخه ای را که روی آن ایستاده اید نبرید
[ترجمه ترگمان] نذار \"bough\" رو قطع کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A bough of fruit falls from the sun on your dark garment.
[ترجمه گوگل]یک شاخه میوه از آفتاب بر روی لباس تیره شما می افتد
[ترجمه ترگمان]یک شاخه میوه از خورشید روی لباس تیره شما می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bird settled on the topmost bough.
[ترجمه گوگل]پرنده در بالای شاخه نشست
[ترجمه ترگمان]پرنده روی بالاترین شاخه درخت نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The red squirrel, coursing down the nearest bough, was particularly familiar and inquisitive.
[ترجمه گوگل]سنجاب قرمزی که در نزدیکترین شاخه می چرخید، بسیار آشنا و کنجکاو بود
[ترجمه ترگمان]سنجاب قرمز روی نزدیک ترین شاخه درخت، به ویژه آشنا و کنجکاو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bough that bears most, hangs lowest.
[ترجمه گوگل]شاخه ای که بیشترین تحمل را داشته باشد، پایین ترین حالت را دارد
[ترجمه ترگمان]Bough که بیشتر از همه خرس ها است، در پایین ترین رده خود قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شاخه (اسم)
grain, wing, horn, branch, arm, tributary, limb, bifurcation, bough, sprout, branch line, embranchment

ترکه (اسم)
switch, branch, rod, offshoot, wand, bequest, twig, sprig, heirloom, spray, bough, wattle, scion

تنه درخت (اسم)
bough

شانه حیوان (اسم)
bough

انگلیسی به انگلیسی

• branch of a tree
a bough is a large branch of a tree; a literary word.

پیشنهاد کاربران

به شاخه بزرگ و اصلی یک درخت میگن bough
Large branch of a tree
bough
branch
شاخه درخت
At about noonday they saw a beautiful snow - white bird sitting upon a bough

بپرس