bottommost

/ˈbɑːtəmmoʊst//ˈbɒtəmməʊst/

معنی: پایین ترین، اخرین
معانی دیگر: بی ته، بی انتها، تمام نشدنی، بی پایاب، بی پایان، ته ترین، تهین، زیرین، زیرترین، اساسی ترین، پایه اصلی وابتدایی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: lowest; furthest down.
متضاد: topmost

- sitting on the bottommost step
[ترجمه گوگل] نشستن روی پایین ترین پله
[ترجمه ترگمان] در حالی که روی پله bottommost نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. On the principle of bottommost usage of precious metals, WFEC is designing most cost-effective products for every OEM.
[ترجمه گوگل]بر اساس اصل استفاده از فلزات گرانبها، WFEC مقرون به صرفه ترین محصولات را برای هر OEM طراحی می کند
[ترجمه ترگمان]در اصل استفاده از فلزات گران بها، WFEC محصولات بسیار مقرون به صرفه را برای هر OEM طراحی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Bottommost one to receive a key and a piece of paper paper.
[ترجمه گوگل]پایین ترین برای دریافت کلید و یک تکه کاغذ
[ترجمه ترگمان]کسی که کلید و یک تکه کاغذ را دریافت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Freedom of speech is one of the bottommost principles of democracy .
[ترجمه گوگل]آزادی بیان یکی از اساسی ترین اصول دموکراسی است
[ترجمه ترگمان]آزادی بیان یکی از اصول bottommost دموکراسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For example, the axes of the topmost driver and the middle driver or of the bottommost driver and the middle driver may intersect at an angle theta. in the azimuth plane.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، محورهای بالاترین محرک و محرک میانی یا پایین ترین محرک و محرک وسط ممکن است در یک زاویه تتا با هم قطع شوند در صفحه آزیموت
[ترجمه ترگمان]برای مثال، محورهای بالاترین راننده و راننده وسطی یا راننده bottommost و راننده وسط ممکن است در یک تتا زاویه برخورد کنند در صفحه آزیموت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Good that you're heeding my advice with the eyebrows, the bottommost face looks a lot more feminine, now.
[ترجمه گوگل]خوب است که به توصیه من در مورد ابروها توجه می کنید، اکنون پایین ترین چهره بسیار زنانه تر به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]خوب شد که به نصیحت من با ابروهای بالا اشاره کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sorts a set and returns the specified number of bottommost elements whose cumulative total is at least a specified value.
[ترجمه گوگل]مجموعه ای را مرتب می کند و تعداد مشخص شده از پایین ترین عناصر را که مجموع تجمعی آنها حداقل یک مقدار مشخص است، برمی گرداند
[ترجمه ترگمان]تنظیم مجموعه و برگشت تعداد مشخص شده عناصر bottommost که مجموع تجمعی آن حداقل یک مقدار مشخص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Data can be recorded on both sides of the disk platters (though often the topmost and bottommost surfaces are unused).
[ترجمه گوگل]داده ها را می توان در هر دو طرف صفحات دیسک ثبت کرد (اگرچه اغلب بالاترین و پایین ترین سطوح استفاده نمی شوند)
[ترجمه ترگمان]داده ها را می توان در هر دو طرف of دیسک ثبت کرد (اگر چه اغلب سطوح بالاترین و bottommost استفاده نشده باشند)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sorts a set and returns the specified number of bottommost elements whose cumulative total is at least a specified percentage .
[ترجمه گوگل]مجموعه ای را مرتب می کند و تعداد مشخص شده از پایین ترین عناصر را که مجموع تجمعی آنها حداقل یک درصد مشخص است برمی گرداند
[ترجمه ترگمان]تنظیم مجموعه و برگشت تعداد معینی از عناصر bottommost که مجموع تجمعی آن حداقل یک درصد مشخص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Basic public health services in rural areas were composed of simple public health services, quasi bottommost ensurance and differential ensurance in public health services.
[ترجمه گوگل]خدمات پایه بهداشت عمومی در مناطق روستایی از خدمات بهداشت عمومی ساده، شبه پایین ترین بیمه و بیمه متمایز در خدمات بهداشت عمومی تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]خدمات بهداشتی عمومی در مناطق روستایی از خدمات بهداشت عمومی ساده، شبه bottommost ensurance و ensurance افتراقی در خدمات بهداشت عمومی تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All of the Clariant subordinates must accord with the bottommost request which is local rule of law.
[ترجمه گوگل]همه زیردستان Clariant باید با پایین ترین درخواست که حاکمیت قانون محلی است موافقت کنند
[ترجمه ترگمان]همه زیردستان Clariant باید با درخواست bottommost که قانون محلی قانون است توافق کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Drills down the members in a specified set that are present in a second specified set, limiting the result set to a specified number of bottommost members.
[ترجمه گوگل]اعضای یک مجموعه مشخص را که در مجموعه مشخص شده دوم وجود دارند، مشخص می کند، و مجموعه نتایج را به تعداد مشخصی از اعضای پایینی محدود می کند
[ترجمه ترگمان]Drills اعضا در یک مجموعه مشخص که در مجموعه مشخص شده دوم وجود دارد، نتیجه را به تعداد معینی از اعضای bottommost محدود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mr. VAN DYKE (Actor): (As Bert) (Singing) Now, as the ladder of life has been strung, you might think a sweep's on the bottommost rung.
[ترجمه گوگل]مستر ون دایک (بازیگر): (در نقش برت) (خواندن) حالا، وقتی نردبان زندگی به هم چسبیده است، ممکن است فکر کنید که یک جارو در پایین ترین پله است
[ترجمه ترگمان]آقای VAN dyke (بازیگر): (به عنوان برت)(در حال آواز خواندن)، چون نردبان زندگی بسته شده است، ممکن است فکر کنید یک آسانسور به صدا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پایین ترین (صفت)
nethermost, bottommost, lowest, lowermost, undermost

اخرین (صفت)
final, last, bottommost

انگلیسی به انگلیسی

• lowest, at the bottom

پیشنهاد کاربران

بپرس