bottle

/ˈbɑːtl̩//ˈbɒtl̩/

معنی: بطری، شیشه، محتوی یک بطری، در بطری ریختن
معانی دیگر: ساندرو بوتیچلی (نقاش ایتالیایی)، محتویات بطری، مقدار آبگونه در بطری، شیر بچه (در بطری)، مشروب الکلی، (گاز و غیره) تحت فشار در سیلندر یا تانک وارد کردن، (انگلیس - محلی) بسته ی کاه یا علف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a container, usu. made of glass and having a slender neck, used mainly for storing or serving liquids.
مترادف: carafe
مشابه: cruet, decanter, demijohn, flacon, flagon, flask, jeroboam, jug, magnum, vacuum

(2) تعریف: the amount such a container will hold.
مشابه: cup, gallon, glassful, jar, jug, pint, quart

- I used a bottle of wine in this stew.
[ترجمه رجب صبوری] من در این خورش یه بطری شراب ریختم
|
[ترجمه گوگل] من از یک بطری شراب در این خورش استفاده کردم
[ترجمه ترگمان] من از یه بطری شراب توی این سوپ استفاده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: formula or cow's milk fed to infants in place of mother's milk, usu. contained in a bottle fitted with a nipple.
مترادف: formula, milk

- The baby drank his bottle contentedly.
[ترجمه گوگل] بچه شیشه اش را با رضایت نوشید
[ترجمه ترگمان] بچه با خشنودی بطری را نوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bottles, bottling, bottled
مشتقات: bottler (n.)
عبارات: bottle up
• : تعریف: to place or seal in a bottle.
مشابه: brew, can, distill, pasteurize, preserve, process

- This factory bottles soda.
[ترجمه گوگل] این کارخانه نوشابه را بطری می کند
[ترجمه ترگمان] این بطری نوشابه فروشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. bottle out
(انگلیس - خودمانی) جازدن،لنگ انداختن،زه زدن

2. bottle up
1- احاطه کردن،گیرانداختن (قوای دشمن و غیره) 2- (احساسات و غیره) سرکوب کردن

3. a bottle cap that removes easily
سر بطری که به آسانی باز می شود

4. a bottle full of water
یک شیشه پر از آب

5. a bottle is made of glass
بطری از شیشه ساخته شده است.

6. a bottle of hay
یک بسته کاه

7. a bottle of milk
یک بطری شیر

8. a bottle top
سر بطری

9. the bottle filled
بطری پر شد.

10. the bottle is practically full
بطری تقریبا پر است.

11. this bottle contains vinegar
این بطری حاوی سرکه است.

12. this bottle holds half a liter
این بطری نیم لیتر می گیرد.

13. (one's) bottle
(انگلیس - خودمانی) شجاعت

14. a childproof bottle cap
سر بطری ایمن برای بچه ها

15. a throwaway bottle
بطری دورانداختنی

16. agitate the bottle well
خوب بطری را تکان بده.

17. an open bottle
بطری باز

18. shake the bottle before taking the medicine
پیش از خوردن دارو بطری را تکان بدهید.

19. shut the bottle top tightly
در بطری را کیپ کن.

20. hit the bottle
(امریکا - خودمانی) در خوردن مشروب الکلی زیاده روی کردن،حسابی دم به خمره زدن

21. hit the bottle
(عامیانه) به بطری (مشروب) پناه بردن،مشروب زیاد خوردن

22. on the bottle
(کودک) شیرخوار از بطری،میخواره

23. he capped the bottle and put it back in the refrigerator
او در بطری را گذاشت و آن را دوباره در یخچال قرار داد.

24. he chucked the bottle through the window
او بطری را از پنجره بیرون افکند.

25. he positioned the bottle upside down on the table
او بطری را وارونه روی میز قرار داد

26. she emptied the bottle into the glasses
او (محتوای) بطری را در لیوان ها خالی کرد.

27. she turned the bottle upside down
بطری را وارونه کرد.

28. to cork a bottle
چوب پنبه زدن به بطری

29. to crack a bottle
بطری را باز کردن (و نوشیدن)

30. he downed the whole bottle
همه ی بطری را سرکشید.

31. he drank up a bottle of milk!
او یک بطری شیر را تا ته خورد!

32. if you shake the bottle much, you will roil the wine
اگر بطری را خیلی تکان بدهی شراب را دردآلود می کنی.

33. the baby sucked the bottle
نوزاد به بطری مک می زد.

34. the mouth of a bottle
دهانه ی بطری

35. the neck of a bottle
گردن بطری

36. to loosen a tight bottle cap
در بطری محکم بسته شده را شل کردن

37. to rinse an empty bottle
بطری خالی را شستن

38. to take to the bottle
مشروب خوار شدن

39. when i opened the bottle it went pop
تا بطری را باز کردم صدای پاپ کرد.

40. ahmad belted down the whole bottle
احمد همه ی بطری را پایین داد (سرکشید).

41. how do you get this bottle cap off?
در این بطری را چگونه بر می داری ؟

42. pour the kerosene into the bottle with a funnel
با قیف نفت را در بطری بریز.

43. read the instructions on the bottle carefully
آگهدادهای روی بطری را دقیقا بخوانید.

44. agha hessam could imbibe a whole bottle of vodka by himself
آقا حسام می توانست یک بطری پر از ودکا را به تنهایی بنوشد.

45. air must be excluded from the bottle
باید از ورود هوا به بطری جلوگیری شود.

46. he sold his birthright for a bottle of wine
ارث پدری خود را به خاطر یک بطری شراب بر باد داد.

47. she funneled the milk into the bottle
او شیر را با قیف در بطری ریخت.

48. the cork popped out of the bottle
چوب پنبه با صدای پاپ از بطری بیرون پرید.

49. the two of them sank a bottle of vodka
آنها دو نفری کلک یک بطری ودکا را کندند.

50. to affix a label to a bottle
روی یک بطری برچسب زدن

51. to pull a cork from a bottle
چوب پنبه را از بطری درآوردن

52. he was drowning his sorrows in a bottle of wine
داشت غم های خود را در یک بطری شراب غرق می کرد.

53. one of mehri's patients brought her a bottle of rose water
یکی از بیماران مهری برایش یک شیشه گلاب آورد.

54. the child jammed his finger into the bottle and could not get it out
بچه انگشت خود را در بطری چپاند و نمی توانست آن را خارج کند.

55. the police's examination of the contents of the bottle yielded no results
بررسی محتویات بطری از سوی پلیس به جایی نرسید.

56. the sediment at the bottom of a vinegar bottle
نهشت ته بطری سرکه

57. to screw the cap on (or off) a bottle
در بطری را پیچاندن و گذاشتن (یا برداشتن)

58. before taking the medicine, read the label on the bottle carefully
پیش از مصرف دارو برچسب روی بطری را دقیقا بخوانید.

59. dregs had gathered at the bottom of the vinegar bottle
در ته بطری سرکه درده جمع شده بود.

60. she took a swig and then corked up the bottle
او یک قلپ خورد و سپس در بطری را گذاشت.

61. there was a black deposit at the bottom of the bottle
رسوب سیاهی در ته بطری قرار داشت.

مترادف ها

بطری (اسم)
bottle, flacon

شیشه (اسم)
bottle, glass

محتوی یک بطری (اسم)
bottle

در بطری ریختن (فعل)
bottle

تخصصی

[شیمی] بطری

انگلیسی به انگلیسی

• container for holding liquids
put in a bottle
a bottle is a glass or plastic container for keeping liquids in.
you can use bottle to refer to a bottle and its contents, or to the contents only.
if you bottle wine, beer, or food, you put it into bottles in order to store it.
a bottle is also a drinking container used by babies. it has a special rubber part called a teat through which the baby sucks.
see also bottled.
if you bottle up strong feelings, you do not express them or show them.

پیشنهاد کاربران

مشروب
بطری
قمقمه
شیشه
مثال: She filled the bottle with cold water.
او شیشه را با آب سرد پر کرد.
بسته بندی
bottle ( n ) ( bɑt̮l ) =a glass or plastic container, usually round, with straight sides and a narrow neck, used especially for storing liquids
bottle
شیشه یا بطری
شاید "در برگرفتن" هم معنی بدهد
This Booker Prize - winning novel bottles the essence of the 1980s
bottle ( مهندسی بسپار - مجموعة بسته بندی )
واژه مصوب: بطری
تعریف: گُنجایه ای صُلب یا نیمه صُلب با دهانه یا گردن نسبتاً باریک و بدون دسته، معمولاً از جنس شیشه یا پلاستیک
bottle
واژه هایِ " باده وَ پاتیل " یِ پارسی هَمریشه با bottle اِنگِلیسی ست که دَر پارسی" بُطری" لَبیده ( تَلَفُظ ) می شَوَد.
می تَوان نوواژه هایِ : "بادیل وَ پاته "را هَم به آن ها اَفزود.
شیشه
بطری شیشه ای یا پلاستیکی
بطری
شجاعت، انگیزه:
to have bottle توی فوتبال یعنی شجاعت داشتن مخصوصا زمانی که تحت فشار هستی.
Before winning Euro 2008 Spain were often accused of lacking bottle in international tournaments
منبع:
http://languagecaster. com/football - glossary - bottle/20/
جاروجنجال ، دعوا و مرافعه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس