both

/boʊθ//bəʊθ/

معنی: هر دو، این یکی و ان یکی، هر دوی، نیز، هم
معانی دیگر: (جانورشناسی) خرمگس (تیره های cuterebridae و gasterophilidae و oestridae)، در ترکیب: "both ... and" به معنی ((هم ... هم)) به کار می رود

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: the two together; one and the other.

- Both students got high grades.
[ترجمه احسان] دیگر دانش اموزان نمره بالایی گرفتن
|
[ترجمه Avin] هر دو دانش اموز نمره بالایی گرفتند
|
[ترجمه HOSEIN] هر دو دانش آموز نمره بالایی داشتند
|
[ترجمه 🌠MM93🌠] هر دوی دانش آموزان ( یا هر دو دانش آموز ) نمرات بالایی گرفتند.
|
[ترجمه Deniz] هردودانش اموز ها نمره بالایی کسب کردند
|
[ترجمه حمیدرضا] هر دو دانش آموز نمره بالایی گرفتند.
|
[ترجمه گوگل] هر دو دانش آموز نمرات بالایی گرفتند
[ترجمه ترگمان] هر دو دانش آموزان نمرات بالایی گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
ضمیر ( pronoun )
• : تعریف: the one in addition to the other.

- We are both on vacation.
[ترجمه aynaz] ما هر دو در تعطیلات هستیم
|
[ترجمه برادر] ما هردو ایرانی هستیم چطوری ایرانی؟
|
[ترجمه گوگل] ما هر دو در تعطیلات هستیم
[ترجمه ترگمان] ما هر دو در تعطیلات هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف ربط ( conjunction )
• : تعریف: used with "and" to indicate inclusion of two things.

- Both girls and boys can participate.
[ترجمه m] هردو گروه دختران و پسران میتوانند شرکت کنند
|
[ترجمه گوگل] هر دو دختر و پسر می توانند شرکت کنند
[ترجمه ترگمان] هر دو دختر و پسر می توانند در این مراسم شرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. both armies were guilty of extremities
هر دو قشون مرتکب اعمال شنیع شدند.

2. both boxers fought well
هر دو مشت باز خوب جنگیدند.

3. both brothers were present at the meeting
هر دو برادر در جلسه حاضر بودند.

4. both didactic and laboratory instruction will be used
هم آموزش نظری و هم آموزش آزمایشگاهی به کار گرفته خواهد شد.

5. both english and french (languages) have been settled in their present form since the 18th century
زبان های انگلیسی و فرانسه هر دو از قرن هجدهم به بعد در شکل کنونی خود تثبیت شده اند.

6. both he and his horse were stickers
خودش و اسبش پر طاقت بودند.

7. both her parents were depressive and so she too may . . . .
والدین او هر دو افسرده روان بودند و لذا او هم . . .

8. both her roughs and finished works were displayed
هم آثار ناتمام و هم آثار تمام شده ی او را به نمایش گذارده بودند.

9. both in this country and abroad
هم در این کشور و هم در خارج

10. both of his brothers died last year
هر دو برادرش پارسال مردند.

11. both of them merited the punishment which the court had decreed
هر دوی آنها مستحق تنبیهی بودند که دادگاه معین کرده بود.

12. both off and on court, hossein has acted like a gentleman
هم در زمین بازی و هم در خارج از آن حسین رفتار رادمردانه ای داشته است.

13. both sides in the dispute have agreed to go to arbitration
هر دو طرف مرافعه قبول کرده اند که به داور مراجعه کنند.

14. both sides of the paper
هر دو روی ورقه

15. both swimmers are on a level
هر دو شناگر با هم برابرند.

16. both tired and hungry
هم خسته و هم گرسنه

17. both were young
هر دو جوان بودند.

18. on both sides
در هر دو طرف

19. presenting both sides of an issue with equity
هر دو سوی قضیه را با بی طرفی ارائه دادن

20. they both came from affluent families
هر دوی آنها از خانواده های پولدار بودند.

21. they both spoke english
هر دو انگلیسی حرف می زدند.

22. we both shared a common antipathy to communism
هر دوی ما نسبت به کمونیسم احساس بیزاری مشترک داشتیم.

23. "mono" connotes both "one" and "single"
"mono" هم به معنی ((یک)) است و هم به معنی ((تک)).

24. play both ends against the middle
1- از این شاخ به آن شاخ پریدن 2- (رقیبان را) بهم انداختن،تفرقه انداختن

25. he carried both of the suitcases to the station
او هر دو چمدان را تا ایستگاه حمل کرد.

26. he disinherited both his daughters
او هر دو دختر خود را از ارث محروم کرد.

27. pull out both leaves of the table
هر دو بال میز را بکش بالا.

28. she has both looks and youth
او هم زیبایی دارد هم جوانی.

29. she paints both landscapes and seascapes
او هم مناظر زمینی و هم مناظر دریا را به تصویر می کشد.

30. the future both excites and scares me
آینده هم مرا به هیجان می آورد و هم می ترساند.

31. they are both dead
هر دوی آنها مرده اند.

32. they are both in love with the same girl
هر دو عاشق یک دختر هستند.

33. they are both the same to me
هر دو برایم یکسان هستند.

34. they were both clothed in white
هر دو (لباس) سپید پوشیده بودند.

35. have it both ways
هم خدا و هم خرما را داشتن،از هر دو امکان برخوردار بودن

36. a varied program, both educational and entertaing
یک برنامه ای متنوع،هم آموزشی و هم سرگرم کننده

37. earthen walls on both sides of the road
دیواره های خاکی در دو طرف جاده

38. he dropped them both with a single bullet
با یک گلوله هر دوی آنها را نقش بر زمین کرد.

39. he polished off both of his competitors
او هر دو رقیب خود را کاملا شکست داد.

40. he was endeavoring both to study and to earn a living
تلاش می کرد هم درس بخواند و هم امرار معاش کند.

41. his son has both talent and application
پسرش هم استعداد و هم پشتکار دارد.

42. i knew them both (or i knew both of them)
هر دوی آنها را می شناختم.

43. in that war, both sides were guilty of barbarity
در آن جنگ هر دو طرف دست به وحشیگری زدند.

44. letters are carried both by air and water
نامه ها هم از راه هوا و هم از راه دریا حمل می شوند.

45. sadi was ambidextrous both in prose and poetry
سعدی هم در نثر و هم در نظم چیره دست بود.

46. she has known both pleasure and pain
او هم لذت چشیده است هم درد.

47. she married off both of her daughters
او هر دو دختر خود را شوهر داد.

48. the bill passed both houses of the congress
لایحه از تصویب هر دو مجلس کنگره گذشت.

49. the legends on both sides of the coins were in greek
نوشته های دو طرف سکه ها به یونانی بود.

50. the loss of both parents
از دست دادن (مرگ) هر دو والدین

51. the presence of both suitors at the party was a major complication
حضور هر دو خواستگار در مهمانی مشکل بزرگی بود.

52. they sat at both ends of the table
آن دو در دو سر میز نشستند.

53. this child is both deaf and mute
این کودک هم کر و هم لال است.

54. this position involves both typing and accounting
این شغل هم با ماشین نویسی و هم با حسابداری سروکار دارد.

55. we shored up both sides of the wall to prevent it from falling
برای جلوگیری از فروریختن دیوار به دو طرف آن دیرک زدیم.

56. (shakespeare) a plague o' both your houses
لعنت بر خاندان هر دوی شما

57. jump in with both feet
با اشتیاق و صمیمیت وارد کاری شدن

58. a wrestler must have both strength and speed
کشتی گیر باید هم زور داشته باشد هم چابکی.

59. disease blinded him in both eyes
بیماری هر دو چشمش را کور کرد.

60. he addressed himself to both of them
او هر دوی آنها را مورد خطاب قرار داد.

61. he has long experience both as a teacher and administrator
او هم به عنوان معلم و هم به عنوان مدیر تجربه ی طولانی دارد.

62. he was an expert both in manipulating the dialectic processes and in applying them to theology
او در پردازش فرآیندهای دیالکتیکی و همچنین در به کار زدن آنها در الهیات استاد بود.

63. he was in disgrace both with his parents and with his teachers
او از چشم والدین و معلم هایش افتاده بود.

64. his deeds lent dignity both to he himself and his family
اعمال او خود و خانواده اش را نیک نام کرد.

65. military service was compulsory both during peacetime and wartime
هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ خدمت نظام اجباری بود.

66. mohsen fainted twice, but both times he revived quickly
محسن دوبار غش کرد ولی هر دوبار زود به هوش آمد.

67. the enemy planes attacked both the civil and military installations
هواپیماهای دشمن هم به تاسیسات کشوری و هم لشکری،حمله کردند.

68. the girl was schooled both at home and abroad
آن دختر هم در داخل (کشور) و هم در خارج به مدرسه رفته بود.

69. this ruler has scales both in centimeter and in inches
این خطکش هم بر حسب سانتی متر و هم بر حسب اینچ مدرج شده است.

70. burn the candle at both ends
بیش از حد کار و تقلا کردن (به طوری که به سلامتی و پویایی گزند بزند)

مترادف ها

هر دو (صفت)
both

این یکی وان یکی (صفت)
both

هر دوی (ضمير)
both

نیز (قید)
again, also, too, likewise, both

هم (قید)
even, too, likewise, both

انگلیسی به انگلیسی

• two, one and the other; together
we two, two of us
equally, this and that together
you use both when you are referring to two people or things and saying something about each of them. predeterminer, determiner or quantifier here but can also be used as a pronoun. e.g. he got angry with both of them. most of them speak either english or german or both. we were both young.
you use the structure both...and when you are giving two facts or alternatives and emphasizing that each of them is true or possible.

پیشنهاد کاربران

هردو، هردوی
مثال: They both enjoyed the movie.
هردوی آن ها از فیلم لذت بردند.
به معنی هر دو
به معنی این یکی و ان یکی
معنی نزدیکش two
هردو چیز، هردو کس
�both به معنای هر دو
ضمیر both به معنای هر دو با اسامی جمع استفاده می شود و اشاره به دو نفر بودن یا دو تا بودن چیزی دارد. مثلا:
both women were french ( هر دو زن فرانسوی بودند. )
ضمیر both برای اشاره به شامل کردن دو فرد یا هر دو چیز استفاده می شود. مثلا:
...
[مشاهده متن کامل]

i liked them both ( من هر دو تا را دوست داشتم. )
we were both tired ( ما هر دو خسته بودیم. )
وقتی both به همراه and در جمله می آید مفهومی شبیه به نه تنها. . . . بلکه. . . یا هم. . . . هم. . . . دارد. مثلا:
both his mother and his father will be there ( هم مادرش و هم پدرش آنجا خواهند بود. )
for this job you will need a good knowledge of both italian and spanish ( برای این شغل شما باید دانش خوبی از نه تنها زبان ایتالیایی بلکه زبان اسپانیایی نیز داشته باشید. )

ضمیر both به معنای هر دو
ضمیر both به معنای هر دو با اسامی جمع استفاده می شود و اشاره به دو نفر بودن یا دو تا بودن چیزی دارد. مثلا:
both women were french ( هر دو زن فرانسوی بودند. )
ضمیر both برای اشاره به شامل کردن دو فرد یا هر دو چیز استفاده می شود. مثلا:
...
[مشاهده متن کامل]

i liked them both ( من هر دو تا را دوست داشتم. )
we were both tired ( ما هر دو خسته بودیم. )
وقتی both به همراه and در جمله می آید مفهومی شبیه به نه تنها. . . . بلکه. . . یا هم. . . . هم. . . . دارد. مثلا:
both his mother and his father will be there ( هم مادرش و هم پدرش آنجا خواهند بود. )
for this job you will need a good knowledge of both italian and spanish ( برای این شغل شما باید دانش خوبی از نه تنها زبان ایتالیایی بلکه زبان اسپانیایی نیز داشته باشید. )
منبع: سایت بیاموز

و همچنین، و نیز
evidence, both quantitative and qualitative = شواهد کمی و همچنین کیفی
هم
هردو
هر دو، هر دوی
هم . . . . و هم . . . .
هر دو
هم
Together
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس